صاحب الزمان

دانش آموز کلاس ششم ابتدایی دبستان شرافت

صاحب الزمان

دانش آموز کلاس ششم ابتدایی دبستان شرافت

۵۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است













موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۴۲
معصومه رستمی
عنی «محدثه» که از اسم های شریف حضرت فاطمه(سلام الله علیها) است، چیست؟ روایاتی که در این زمینه آمده را بیان کنید.

پاسخ:
نام محدثه داراى دو تلفظ است که هر کدام به طور جداگانه مورد بحث قرار مى‏گیرد.
معناى «محدَّثه» به فتح دال.
«محدثه» به فتح دال، یعنى زنى که براى او حدیث گفته مى‏شد.
پس از رحلت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله ایام بر فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام به سختى مى‏گذشت، لذا جبرئیل به امر خداوند بر آن حضرت نازل مى‏شد و براى آن حضرت از وقایع آینده سخن مى‏گفت. صحیفه‏ى فاطمیه، حاصل نزول جبرئیل بر فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام در این مدت است.
فرشتگان با فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام سخن مى‏گفتند:
بإسناده عن أبی‏عبداللَّه علیه السلام قال:
«إنما سمیت فاطمة «محدثة» لأن الملائکة کانت تهبط من السماء فتنادیها کما تنادی مریم بنت عمران. فتقول «یا فاطمة! ان اللَّه إصطفاک و طهرک و اصطفاک على نساء العالمین یا فاطمة! اقنتی لربّک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین» فتحدثهم و یحدثونها، فقالت لهم ذات لیلة: ألیست المفضلة على نساء العالمین مریم بنت عمران؟ فقالوا: إنّ مریم کانت سیدة نساء عالمها و أنّ اللَّه عز و جل جعلک سیدة نساء عالمک و عالمها و سیدة نساء الأوّلین والآخرین،
امام صادق علیه السلام فرمودند: فاطمه علیهاالسلام را «محدثه» گویند، چون ملائکه از آسمان به پایین مى‏آمدند و همان گونه که ملائکه با حضرت مریم علیهاالسلام سخن مى‏گفتند، با حضرت زهرا علیهاالسلام نیز سخن مى‏گفتند. ملائکه به حضرت زهرا علیهاالسلام گویند: «یا فاطمة! إن اللَّه إصطفاک و طهرک و إصطفاک على نساء العالمین یا فاطمة! اقنتى لربک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین» حضرت فاطمه علیهاالسلام با ملائکه سخن مى‏گفت و فرشتگان نیز با آن حضرت سخن مى‏گفتند.
شبى حضرت فاطمه علیهاالسلام از فرشتگان سؤال نمود: آیا برترین زن عالم، حضرت مریم علیهاالسلام دختر عمران نیست؟ فرشتگان عرضه داشتند: حضرت مریم علیهاالسلام سرور زنان زمان خود بود، اما خداوند شما را برترین زن جهان قرار داده است، هم در زمان خودت و هم در زمان حضرت مریم علیهاالسلام و سرور همه‏ى زنان از اول عالم تا آخر جهان.» 
فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام محدثه بود، لکن پیامبر نبود:
قال محمد بن أبی‏بکر:
«لما قرأ «و ما أرسلنا من قبلک من رسول و لا نبیّ و لامحدث» قلت: و هل یحدث الملائکة إلّا الأنبیاء. قال: إنّ مریم لم تکن نبیة و کانت محدثة و اُمّ‏موسى بن عمران کانت محدثة و لم تکن نبیة و سارة إمرأة إبراهیم قد عاینت الملائکة فبشروها بإسحاق و من وراء إسحاق یعقوب و لم تکن نبیة و فاطمة علیهاالسلام بنت رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله کانت «محدثة» و لم تکن نبیة،
محمد پسر ابوبکر گوید: وقتى آیه «و ما أرسلنا من قبلک من رسول و لا نبیّ و لا محدث» نازل شد من گفتم: آیا فرشتگان با غیر از پیامبران نیز سخن مى‏گویند؟
«امام علیه السلام فرمودند: حضرت مریم علیهاالسلام پیامبر نبود ولى «محدثه» بود، یعنى فرشتگان با او سخن مى‏گفتند. مادر موسى نیز محدثه بود، ولى پیامبر نبود. ساره همسر حضرت ابراهیم علیه السلام، محدثه بود، امّا پیامبر نبود. فرشتگان با او ملاقات نمودند و بشارت اسحاق و یعقوب را به او دادند. و فاطمه‏زهرا علیهاالسلام ملائکه را مى‏دید و از آنها حدیث مى‏شنید، اما پیامبر نبود.» 
اخبار غیبى، در مصحف فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام:
عن حماد بن عثمان قال:
«سمعت أباعبداللَّه علیه السلام یقول: تظهر الزنادقه سنة ثمانیة و عشرین و مائة و ذلک لأنّی نظرت فی «مصحف فاطمة» علیهاالسلام. قال: فقلت: و ما مصحف فاطمة علیهاالسلام؟ فقال: إنّ اللَّه تبارک و تعالى لما قبض نبیه صلى اللَّه علیه و آله دخل على فاطمة علیهاالسلام من وفاته من الحزن ما لایعلمه إلّا اللَّه عز و جل فأرسل إلیها ملکاً یسلّى عنها غمها و یحدثها. فشکت ذلک إلى أمیرالمؤمنین علیه السلام. فقال لها: إذ أحست بذلک و سمعت الصوت قولی لی. فأعلمتْه. فجعل یکتب کل ما سمع حتى اُثبت من ذلک مصحفاً. قال: ثم قال: أمّا أنّه لیس من الحلال والحرام ولکن فیه علم ما یکون،
حماد بن عمان مى‏گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: در سال 128 ه.ق، زنادقه ظهور خواهند کرد، زیرا من مصحف فاطمه علیهاالسلام را نگاه کردم و این مطلب را آنجا دیدم. گفتم: مصحف فاطمه علیهاالسلام چیست؟ فرمودند: وقتى که پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله رحلت کرد، غم و غصه‏ى بى‏حدى که فقط خدا (مقدار آن را) مى‏داند، بر فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام وارد شد. خداوند ملکى را فرستاد تا حضرت زهرا علیهاالسلام را تسلى خاطر دهد و با او سخن بگوید. حضرت فاطمه علیهاالسلام از این جریان به امیرالمؤمنین علیه السلام گلایه کردند. حضرت على علیه السلام فرمودند: هرگاه ملک را دیدى و صداى او را شنیدى مرا خبر کن. حضرت زهرا علیهاالسلام، حضرت على علیه السلام را از آمدن ملک خبر کرد امیرالمؤمنین علیه السلام آنچه را که مى‏شنید، مى‏نوشت، تا این که کتابى از آن مطالب نوشته شد. سپس امام صادق علیه السلام فرمودند: اما در «مصحف فاطمه علیهاالسلام» حلال و حرام خدا نیست، بلکه وقایعى که اتفاق خواهد افتاد (تا روز قیامت) همه درون آن است.»  در مصحف فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام چیست؟
إنّ الصادق علیه السلام یقول:
«علمنا غابر و مزبور و نکت فى القلوب و نقر فی الأسماع و أن عندنا الجفر الأحمر والجفر الأبیض و «مصحف فاطمة» علیهاالسلام و عندنا الجامعة فیها جمیع ما تحتاج الناس إلیه فسئل عن تفسیر هذا الکلام. فقال: أما الغابر، فالعلم بمإ؛ّّ یکون و أما المزبور فالعلم بما کان و امّا النکت فی القلوب فهو الإلهام و أمّا النقر فی الأسماع فحدیث الملائکة نسمع کلامهم و لا نرى أشخاصهم و أمّا الجفر الأحمر فوعاء فیه سلاح رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و لن یخرج حتى یقوم قائمنا أهل البیت و أمّا الجفر الأبیض فوعاء فیه توراة موسى و إنجیل عیسى و زبور داود و کتب اللَّه الاولى و أمّا مصحف فاطمة علیهاالسلام ففیه ما یکون من حادث و أسماء من یملک إلى أن تقوم الساعة و امّا الجامعة، فهو کتاب طوله سبعون ذراعاً، املاء رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله من فلق فیه و خطّ علی بن أبی‏طالب علیه السلام بیده فیه واللَّه جمیع ما تحتاج إلیه الناس إلى یوم القیامة حتى أنّ فیه أرش الخدش والجلدة و نصف الجلدة، 
امام صادق علیه السلام مى‏فرمودند: ما غابر و مزبور را مى‏دانیم، ما مسائل قلبى و نیَّات را مى‏دانیم. ما «نقرى» که در گوشها مى‏رود را مى‏دانیم.
«جفر قرمز» و «جفر سفید» را مى‏شناسیم. در نزد ما «مصحف فاطمه علیهاالسلام» است. در پیش ما «جامعه‏اى» است که همه‏ى چیزهایى که انسان به آن نیاز دارد در آن هست. سؤال شد: این کلام یعنى چه؟
«امام علیه السلام فرمودند: «غابر»، یعنى دانستن آنچه واقع مى‏شود. «مزبور»، یعنى دانستن آنچه قبلاً رخ داده است. اما «نکته‏هاى قلبى»، اوهام ذهنى دیگران است که ما مى‏دانیم. «نقرِ» در گوشها، سخن ملائکه مى‏باشد که ما آنها را مى‏شنویم، ولى خودشان را نمى‏بینیم. «جفر قرمز» ظرفى است که اسلحه‏ى پیامبر در آن است و آن سلاح تا زمان امام مهدى علیه السلام، قائم اهل‏بیت علیهم السلام خارج نخواهد شد. اما «جفر سفید» آن ظرفى است که تورات موسى و انجیل عیسى و زبور داوود و کتاب اولى خداوند در آن است. اما «مصحف فاطمه علیهاالسلام»، پس آنچه از حوادث رخ خواهد داد و اسامى پادشاهان تا روز قیامت در آن آمده است. اما «جامعه» کتابى است که طول آن هفتاد ذرع است (شاید کنایه از کثرت معارف آن کتاب باشد) پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم مطالب آن را فرموده است و حضرت على علیه السلام آن را نوشته است و به خدا قسم! در آن تمام آنچه انسان تا روز قیامت نیاز دارد، نوشته شده است، حتى در کتاب جامعه مقدار خسارت بسیار کم نیز وجود دارد، یک شلاق و نصف شلاق نیز در آن بیان شده است.»
معناى «محدثه» بکسر دال.
«محدثه» به کسر دال، یعنى زنى که براى دیگران نقل حدیث مى‏کند. ما از حضرت فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام روایات زیادى را در دست داریم.  حضرت فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام به سؤالات زنان مدینه پاسخ مى‏فرمودند و به آنان حدیث مى‏ آموختند. حضرت فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام احادیث زیادى را از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم و یا حضرت على علیه السلام براى ما نقل فرموده‏اند، لذا او را «محدِّثه» گویند.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۳۶
معصومه رستمی





























موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۲۵
معصومه رستمی

















موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۱۶
معصومه رستمی

امام حسن عسکری و آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت   
از آن جا که غایب شدن امام و رهبر هر جمعیت، حادثه ای غیرطبیعی و نامأنوس است و تحمل مشکلات ناشی از آن برای نوع مردم دشوار می باشد، پیامبر اسلام  و امامان پیشین، به تدریج مردم را با این موضوع آشنا ساخته و افکار ایشان را برای پذیرش آن آماده می کردند. این تلاش، در عصر امام عسکری  به صورت روشن تری به چشم می خورد و جلوه بیشتری پیدا می کند؛ زیرا آن حضرت، از یک طرف حضرت مهدی را تنها به شیعیان خاص و بسیار نزدیک خود نشان می داد و از طرف دیگر، تماس مستقیم شیعیان با خود حضرت عسکری  نیز روز به روز محدودتر و کمتر می شد، به طوری که حتی در خود شهر سامراء، به مراجعات و مسایل شیعیان به وسیله نامه یا توسط نمایندگان خویش پاسخ می دادند. آن حضرت با این شیوه، به شیعیان فهماندند که امام زمان می تواند زنده بوده، ولی از نظر و چشم مردمان پنهان باشد.
http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/3282/4627/34397  

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۰۴
معصومه رستمی

بخش بیست و پنجمنامه ی امام به مردم کوفه در حاجر

هنگامی که امام حسین به «حاجر» در منطقه ی «ذی الرمه» یکی از منازل حج از راه بادیه- رسید نامه ای به شیعیانش از اهل کوفه نوشت تا آنها را از حرکتش به سوی آنان با خبر سازد. در آن نامه، بعد از نام خدا آمده بود:
«از حسین بن علی به برادرانش از مؤمنین و مسلمین، سلام بر شما! من به همراه شما خدایی را که جز او معبودی نیست سپاس می گویم، اما بعد: نامه ی مسلم بن عقیل به من رسید و مرا از حسن نظر و فراهم آمدن اکثریت شما برای نصرت ما و گرفتن حقمان آگاه کرد، پس از خداوند مسئلت می نماییم که ما را به نیکوکاری موفق نماید و به شما به خاطر آن، بزرگترین پاداش را منظور فرماید. من روز سه شنبه، هشتم ذیحجه، روز ترویه، از مکه به سوی شما حرکت کرده ام، پس هرگاه فرستاده ام بر شما وارد شد، کارتان را پنهان بدارید و کوشش کنید که من ان شاءاللَّه همین روزها بر شما وارد می شوم، والسلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته»  .

امام، نامه را به قهرمان بی همتا «قیس بن مسهر صیداوی» سپرد، او به سرعت راه را پیمود و بدون توجه به هیچ چیز، حرکت کرد تا اینکه به «قادسیه» رسید به جایی که گروهی از مأموران در آنجا برای بازرسی دقیق کسی که به عراق وارد و یا از آن خارج می گردید، قرار داده شده بودند، مأموران او را دستگیر نمودند قیس به سرعت نامه را پاره کرد تا مأموران از مفاد آن مطلع نشوند، آنگاه او را تحت الحفظ، همراه با پاره های نامه، نزد ابن زیاد ستمگر فرستادند. هنگامی که نزد وی قرار گرفت، ابن زیاد به او گفت:
 تو کیستی؟


61.jpg

 مردی از شیعیان امیرالمؤمنین، حسین بن علی علیه السلام هستم.
 چرا نامه ای را که همراه داشتی، پاره نمودی؟
 از ترس اینکه از مفادش مطلع شوی.
 نامه از کیست و برای کیست؟
از حسین است، برای جمعی از اهل کوفه که نامهایشان را نمی دانم.


 آن ستمگر به خشم آمد و از حالت عادی خارج شده بر او فریاد کشید: به خدا! هرگز از نزد من دور نمی شوی مگر اینکه افرادی را که این نامه به آنها نوشته شده است به من معرفی کنی و یا اینکه بالای منبر بروی و حسین و پدر و برادرش را ناسزاگویی تا دست من نجات یابی و یا اینکه تو را قطعه قطعه خواهم ساخت.

قیس به وی گفت: «این عده را من نمی شناسم، اما لعن نمودن را انجام می دهم».
ابن زیاد گمان کرد که وی از نوع فرومایگان اهل کوفه است که مادیات، آنها را می فریبد و مرگ، آنانرا می هراساند و نمی دانست که وی از آزادگان بی همتایی است که تاریخ امتها و ملتها را می سازند و کلمه ی حق و عدل در زمین، به آنان بلندی می یابد...
ابن مرجانه دستور داد مردم را در مسجد اعظم جمع کنند تا به گمان خویش از لعن کردن اهل بیت به وسیله ی قیس، نمونه هایی از پیمان شکنی را به آنان نشان دهد تا آنها را بر آن وادار کند و آنرا بخشی از اخلاق و سرشت آنان قرار دهد.

آن قهرمان بزرگ در حالی که مرگ را استهزا می نمود و زندگی را به تمسخر گرفته بود، از جای برخاست تا با امانت و اخلاص، رسالت خداوند را ادا نماید. پس بالای منبر رفت و خدای را سپاس گفت و ستایش نمود و بر پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله درود فرستاد و علی و فرزندانش را رحمت فراوان فرستاد  و سپس عبیداللَّه و پدرش و ستمکاران بنی امیه همگی را لعنت کرد و صدای کوبنده ش را- که صدای حق و اسلام بود- بلند کرد و گفت:
«ای مردم!.. حسین بن علی، بهترین خلق خدا، فرزند فاطمه، دختر رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله است، من فرستاده ی وی به سوی شما هستم، من در حاجر از او جدا شدم، پس او را اجابت نمایید...»  


مزدوران ابن زیاد، به سوی وی شتافتند و او را از کار قیس، آگاه کردند، وی خشمگین شد و دستور داد تا او را بالای قصر ببرند و از آنجا، در حالی که زنده است وی را به پایین بیندازند.
مأموران او را گرفتند و از بالای کاخ بر زمین افکندند، اعضای وی از هم دریده شد و استخوانهایش درهم شکسته گردید و به مرگ قهرمانان، در راه ایمان و عقیده اش، درگذشت.
هنگامی که خبر کشته شدنش به حضرت حسین رسید، به شدت غمگین گشت و به گریه افتاد و فرمود: «خداوندا! برای ما و شیعیانمان نزد خودت، جایگاهی ارزنده قرار ده و ما و آنان را در جایگاه رحمتت و در کنارهم فراهم آور که تو بر هر چیزی توانا هستی» 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۲ ، ۱۰:۰۳
معصومه رستمی

ابتدا چیستان ها را خوانده و جواب آن ها را بیابید : سپس به انتهای سوالات رفته و پاسخ هر شماره را مشاهده کنید و از جوابی که دادید و صحیح نبود لذت ببرید 

 ۱: آن چیست که همیشه دستش به کمرش است و ایستاده ؟

۲ : من یار مهربانم داناو خوش بیانم     گویم سخن فراوان با آنکه بی زبانم
هر مشکلی که داری ، مشکل گشای آنم     پندت دهم قراوان من یار پند دانم
من دوستی هنرمند، با سود و بی زیانم     از من مباش غافل ، من یار مهربانم

۳ : کوچیک کوچیک، دماغ کوچینک !

۴ : آن چیست که پای کوه نشسته و عمامه بسردارد؟

۵ : راه میره بیابون، بار میکشه فراوون، خار میخوره بجای نون

۶ : زردم و زبرم، زیر زمین معتبرم، کلاه سبزی به سرم !

۷ : چه خزنده خطرناکی است که اگر آنرا وارونه کنیم رام می شود؟

۸ : اولم این سر گاو دومم آن سر گاو     سومم آخر روز چهارم دوم هنوز
بر سرم چون شاخه هاست     تو ی جنگل کاج هاست

۹ : کاسه که سرداره، سرکله سیر داره؟

۱۰ : آن چیست که یک پا دارد و سه چشم ؟

۱۱ : بدیدم در دهان دوست چیزی     بگفتم چیست؟ گفتا اینچنین او
دو حرف اول آن اول کاه     دو حرف آخرش پایان آهو

۱۲ : آن چیست که گرگ دو تا دارد اما سگ یکی؟

۱۳ : آن چیست که اول سرش را میبرند بعد بخاطرش گریه می کنند؟

۱۴ : آن چیست لباس سیاهی به تنش، کلاه سبزی به سرش ؟

۱۵ : منم آن میوه ای که هر که خورد     می خورد بی حساب ویتامین
اولم هست حرف اول سیر     دومم هست حرف دوم چین
سوم حرف آخر آب است     گر تو بشناختی کنم تحسین

۱۶ : عجایب لعبتی دیدم یه دریا که بر آب روان می رفت و می جست بگفتم چیست نامت ؟ گفب خواهی اگر بر نام من یابی کنون دست دو حرف اولم آغاز مار است دو حرف آخرم آغاز هیچ است

۱۷ : اولم آخر پلنگ است که زیبا وقت جنگ است دومم آخر شیر است که بر جنگل امیر است سومم میان ببر است چه طوفان و چه ابر است آخرم آخر گریه است ولی مایه خنده است با بچه ها همبازیم چه نازیم ، چه نازیم مشنگم و قشنگم گه خیلی شوخ و شنگم

۱۸ : آن چیست که بالا پرتاب کنی پایین می پرد ، پایین بزنی بالا می پرد؟

۱۹ : آن چیست که وقتی هوا گرم می شود لباس می پوشد ، وقتی هوا سرد می شود لباسش را بیرون می آورد؟

۲۰ : صد دانه یاقوت دسته به دسته با نظم و ترتیب یک جا نشسته هر دانه ای هست خوش رنگ و درخشان قلب سفیدی در در سینه آن یاقوتها را پیچیده با هم در پوششی نرم پروردگارم

۲۱ : این چیه که مورچه داره ، اما مار نداره ؟

۲۲ : برگ سبز چمنی، ورق ورق تو می شکنی!

۲۳  : چه حیوان درنده ایست که از هر طرف نگاهش کنید آدم را می درد؟

۲۴ : حرف اولم اول فیل است حرف دومم ازسر نیل است حرف سومم سوم عاج است حرف چهارم میان کاج است حرف پنجمم اول نیز است بگویید پس چه چیز است؟

۲۵ : مرا جای باشد به هر خانه ای کنم موشها را به شبها شکار تو خواهی بیابی اکر نام من سر گرگ را بر سر به بگذار

۲۶ : اول وآخرم اول قند میانم آش- بهمین خیال باش

۲۷ : آن چیست که تا اسمش را می آورند می شکند؟

۲۸ : آن چیست که همه آنرا دارند ؟

۲۹ : آن چیست که اول دین است اولش باء و آخرش میم است ؟

۳۰ : آن چیست که چیستان است در دست لینچان است ( به یاد لینچان  )

 *************

 جواب ها :

۱ : آفتابه

۲ : کتاب

۳ :نخود

۴ : قارچ

۵ : شتر

۶ : هویج

۷ : مار

۸ : گوزن

۹ : لاک پشت

۱۰ : چراغ راهنمایی و رانندگی

۱۱ : کاهو

۱۲ : حرف گ

۱۳ : پیاز

۱۴ : بادمجان

۱۵ : سیب

۱۶ : ماهی

۱۷ : گربه

۱۸ : توپ

۱۹ : درخت

۲۰ : انار

۲۱ : نقطه

۲۲ : کاهو

۲۳ : گرگ

۲۴ : فنجان

۲۵ : گربه

۲۶ : قاشق

۲۷ : سکوت

۲۸ : اسم

۲۹ : بسم الله الرحمن الرحیم

۳۰ : شمشیر

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۱۰
معصومه رستمی




    1.  این عکس شهریار است . 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۴:۰۴
معصومه رستمی


سرود
آواز, نغمه, آوا هیجان آمیزکه چندتن بخوانید

1 - آواز نشاط انگیز یا مهیج ( انسان پرنده ) نغمه . 2 - شعر آهنگدار دارای جنبه حماسی ملی وطنی . یا سرود پارسی . یکی از آهنگهای موسیقی قدیم . یا سرود شاهنشاهی . سرود حاکی از ستایش شاه . یا سرود ماورائ النهری . یکی از آهنگهای موسیقی قدیم . یا سرود ملی . سرود رسمی یک کشور و آن حاکی از روحیه تاریخ و سنن آن کشور است .

پهلوی (( سرت )) (( سروت )) بلوچی (( سروده )) افغانی (( سروده )) اوستا (( سراوته )) . یا خوانندگی و گویندگی مرغان و آدمیان .

ملی
( صفت ) منسوب به ملت : 1 - مربوط به ملت ( آیین دین ) . 2 - مربوط به ملت ( سکنه یک کشور ) توضیح در ایران [ ملی ] را بمعانی مختلف و گاه متضاد بکار می برند : الف - در موارد محدود بهمان معنی اروپایی ( یعنی دولتی ) استعمال کنند : صنعت ملی نفت . ب - بمعنی آنچه که تعلق بیک یا چند فرد از افراد ملت دارد - نه بهمه ملت : مدرسه ملی

ساعت دراز از روز . ساعت دراز از روز گویند . یا یکچندی از روزگار .

خوش سرود
خوش نغمه خوش آواز

نام سرود
از دهات دهستان لاشار بخش بمپور شهرستان ایرانشهر است .

سرود گویان
در حال سرود گفتن

خسروانی سرود
( اسم ) نوای خسروانی لحن شاهانه .

پهلوانی سرود
( اسم ) سرود بزبان پهلوی یا پارسی فصیح : سخنهای رستم به نای و به رود بگفتند بر پهلوانی سرود. ( فردوسی ) مغنی سحر گاه بر بانگ رود بیاد آور آن پهلوانی سرود. ( نظامی )

سرود گفتن
( مصدر ) 1 - تغنی کردن آواز خواندن . 2 - ساختن سرود .

اعتصاب ملی
اعتصابی که بوسیله تشکیلات سندیکائی داخلی اعلام و ایجاد گردد و عوامل خارجی آنرا تحریک و تقویت ننموده باشد .

باغ ملی
تفرجگاههای عمومی

سردار ملی
سالار ملی ابن حاجی حسن قراجه داغی سردار مشروطه (ف.1332 ه.ق.1229ه.ش.) وی شخص اول از دو مدافع مشهور به تبریز است در برابر قشون محمد علی شاه قاجار ( 11 ماه تمام از 23 جمادی الاول تا 8 ربیع الثانی 1327 ه.ق. ) . چون در ین مدت در راس جمیع مجاهدان تبریز و ارامنه و قفقازیان بود و مقاومت شدید تبریزیان در مقابل قشون عظیم دولتی منحصرا تحت راهنمایی و قیادت شخص او اداره میشد تدریجا شهرت وی از داخل بخارج ایران سرایت کرد وصیت شجاعت و مردانگی او باقطار جهان رسید . در اواخر چون کار اهل تبریز بواسطه محاصره و نرسیدن آزوقه بسیار سخت شده بود پس از مذاکره مابین قونسولهای روس و انگلیس و تصویب دولتین قرار بر این شد که عده ای از قشون روس به تبریز آمده راه جلفا را باز کنند و در روز یکشنبه هشتم ربیع الثانی 1327 عده ای از قشون روس به تبریز وارده شده راه جلفا را باز کردند و محاصره تبریز پایان یافت و راه برای ورود آزوقه باز شد و قشون دولتی از اطراف تبریز متفرق شدند . باین ترتیب وظیفه ستارخان و باقرخان در دفاع تبریز و دفاع مشروطه بپایان رسید ولی چون بواسطه حضور قشون روس در تبریز موقع خطرناکی برای ایشان ایجاد شده بود در اواخر جمادی الاخره 1327 به قونسولخانه عثمانی پناهنده شدند . در روز 8 ربیع الاول 1328 ستارخان و باقر خان تحت فشار روسها تبریز را ترک گفتند و بتهران آمدند و در سی ام رجب همان سال در پارک اتابک که منزلگاه آنان و مجاهدان ایشان بود جنگ سختی بین قشون دولتی که میخواستند مجاهدان را خلع سلاح کنند و بین مجاهدان که این تقاضا را نمی پذیرفتند روی داد و عاقبت قشون دولتی غالب آمده سی تن را کشته و سیصد تن را اسیر کردند و ستارخان مجروح و باقر خان اسیر گردید . پس از ختم غایله دولت در حق ستارخان و باقر خان شهریه ای مناسب شان ایشان برقرار کرد . چهار سال بعد از این واقعه ستارخان بر اثر زخم پا که از عواقب جنگ مذکور بود وفات یافت .

لقبی است که به ستارخان داده اند

اقتصاد ملی
( وزارت ) وزارت پیشه و هنر

ملی کردن
( مصدر ) در اختیار ملت ( که دولت نمایندگی آنرا دارد ) قرار دادن : [ ملی کردن صنعت نفت . ]

سرود سرا ی
( صفت ) آنکه سرود خواند سراینده مغنی .

سرود گو ی
( صفت ) آنکه سرود خواند سراینده مغنی .

انجمن آثار ملی
در سال 1304 ه. ش . انجمنی بنام فوق مرکب از جمعی از دانشمندان و رجال معروف برای حفظ آثار باستانی و تعظیم و تکریم رجال تاریخی در تهران تشکیل گردید و نخستین قدم را برای ساختمان آرامگاه فردوسی در طوس برداشت و پس از انعقاد جشن هزاره فردوسی و ساختن آرامگاه مذکور تعطیل شد و مجددا در 1323 دایر گردید و تا کنون به فعالیت خود ادامه داده است . در این مدت به انعقاد جشن هزاره ابن سینا و ساختمان آرامگاه وی ساختمان آرامگاه سعدی ساختمان آرامگاه نادر ساختمان آرامگاه خیام و تعمیر آرامگاه عطار و انتشار یک سلسله کتب توفیق یافته است 0

در سال 1304 ه0 ش 0 انجمنی به نام فوق مرکب از جمعی از دانشمندان و رجال معروف برای حفظ آثار باستانی و عظیم و تکریم رجال تاریخی در تهران تشکیل گردید و نخستین قدم را برای ساختمان آرامگاه فردوسی در طوس برداشت و پس از انعقاد جشن هزاره فردوسی و ساختن آرامگاه مذکور تعطیل شد 0 و مجددا در سال 1323 دایر گردید و تا کنون به فعالیت خود ادامه داده است 0

مجلس شورای ملی
یکی از مجالس قانونگذاری ایران

پارک ملی یلوستون
ناحیه از اتازونی در شمال غربی ویومینگ

بانک ملی ایران
در اردیبهشت 1306 ه. ش . قانونی از مجلس شورای ملی گذشت که به موجب آن دولت مامور تاسیس بانکی برای پیشرفت امور بازرگانی و کشاورزی و پیشه و هنر گردید . سرمایه این بانک طبق قانون 150 میلیون ریال پیش بینی شده بود که از محل فروش جواهر سلطنتی و خالصجات میبایستی تامین شود . لیکن موضوع فروش جواهر سلطنتی عملی نگردید . از فروش خالصجات نیز سرمایه کافی بدست نیامد . به همین جهت دولت تصمیم گرفت که 20 میلیون ریال سرمایه مقدماتی بانک داده شود . پس از تصویب این تصمیم بوسیله کمیسیون دارایی مجلس بانک ملی ایران در شهریور 1307 رسما افتتاح یافت . چون امتیاز چاپ و نشر اسکناس به بانک شاهنشاهی داده شده بود بر اثر مذاکرات و اقداماتی که صورت گفت در اسفند ماه 1310 حق انتشار اسکناس از بانک شاهی گرفته و به بانک ملی داده شد . ازین تاریخ بانک مذکور سیاست پول کشور را در دست گرفت . سرمایه فعلی بانک ملی 300 میلیون ریال می باشد توسعه عملیات بانک و تشیید روابط بانکی با کشور های بیگانه بانک ملی را بیش از پیش مجهز نموده است . برای انجام داد و ستد پولی و کمک و مساعدت بازرگانی در سراسر کشور شعبه دارد . یکی از اقدامات مفید این بانک ایجاد صندوق پس انداز است . عمارت جدید بانک ملی مرکز در اوایل اردیبهشت 1315 ه. ش . افتتاح شد . بانک کذکور در مرداد 1339 به دو قسمت مجرا تقسیم گردید نخستین به نام [ بانک ملی ایران ] و دوم بنام [ بانک مرکزی ایران ] نامیده شد . بانک ملی ایران بانکی است تجارتی و به کار های بانکی و بازرگانی اشتغال دارد ولی بانک مرکزی بانک مادر است که به منظور هدایت دستگاه پولی و اعتباری کشور ایجاد شده و ناشر اسکناس و ناظر ارز و اعتبارات بانکهای دیگر می باشد .

دانشگاه ملی ایران
در اسفند 1338ه. ش. در تهران افتتاح شد. هیئت موتمنان دانشگاه مرکب است از : وزیر دربار وزیر فرهنگ مدیر کل بانک مرکزی ایران رئیس اطاق بازگانی مدیر عامل بنیاد پهلوی یک نماینده از مجلس سنا دو نماینده از مجلس شوری حداقل سه تن از شخصیتهای علمی و اقتصادی کشور و رئیس دانشگاه ملی ایران برای مدت پنج سال امور دانشگاه را اداره میکنند .این دانشگاه شامل : دانشکده بانکداری و علوم مالی و اقتصادی دانشکده معماری دانشکده پزشکی و دانشکده زبانهای خارجی است .

کنگره ملی هند
بزرگترین حزب هند که از بدو استقلال آن کشور تا کنون قدرت دولتی را در دست دارد . این حزب اکنون بیش از 4600000 عضو و 347 نماینده در شورای مرکزی و 179 نماینده در مجلس سنا دارد . هدف حزب کنگره ملی هند بهبود و پیشرفت مردم از راه قانونی و مسالمت آمیز سازمانهای صنایع کشاورزی و بازرگانی میباشد . این حزب در سال 1885 م . بدست عده ای از میهن پرستان و آزادیخواهان هند بوجود آمد . نخستین جلسه رسمی آن در شهر بمبئی تشکیل شد. شخصیتهای بزرگی مانند مهاتما گاندی ابوالکلام آزاد محمد علی جناح راجند را پراشاد و جواهر لعل نهرو در رهبری حزب دست داشته اند .

شرکت ملی نفت ایران
در 29 اسفند 1329 ه.ش . مجلس سنا و محل شوری کمیسیونی بنام [ کمیسیون نفت ] تشکیل دادند . کمیسیون پس از چند ماه مطالعه و مباحثه ماده ای قانونی به مجلسین پیشنهاد کرد مبنی بر اینکه صنعت نفت در سراسر ایران ملی است و عملیات اکتشاف و استخراج و بهره برداری از آن بعهده دولت ایران است . در اردیبهشت 1330 ه.ش . قانون دیگری موسوم به قانون خلع ید از تصویب مجلیسن گذشت و دولت ایران شرکتی بنام [ شرکت ملی نفت ایران ] تشکیل داد و امور صنعت نفت را در اختیار خود گرفت .فصل اول از [ قانون مربوط باساسنامه شرکت ملی نفت ایران ] که بتصویب مجلسین رسیده ازین قرار است: [ ماده 1 - شرکت ملی نفت ایران که بموجب قانون مروخ 9 اردیبهشت 1330 تاسیس گردیده شرکت سهامی بازرگانی است که عملیات خود را بر طبق مقرارات این اساسنامه و قانون تجارت اجرائ خواهد نمود ماده 2 - مرکز اصلی شرکت تهران است . شرکت میتواند شعب یا نمایندگیهایی برای اجرای عملیات خود در داخله و خارجه تاسیس نماید ماده 3 - سرمایه شرکت ده هزار میلیون ریال است که به ده هزار سهم یک میلیون ریالی با نام تقسیم و پنجاه در صد آن بصورت منقول و غیر پرداخت شده است . نسبت به پنجاه درصدد بقیه صاحبان سهام متعهد میباشند که بتقاضای هیئت مدیره شرکت و تصویب شورای عالی نفت آنرا پرداخت نمایند . سهام شرکت کلا متعلق بدولت ایران و غیر قابل انتقال است . کلیه تاسیسات صنعت نفت واقع در حوزه قرار داد فروش نفت مصوب 7 آبان 1333 که حق استفاده قسمتی از آن بشرکتهای عامل نفت ایران واگذار گردیده علاوه بر سرمایه مذکور متعلق بشرکت و جزو دارائی و اندوخته آن میباشد ] . در فصل دوم آمده : [ماده 4 - موضوع شرکت و حدود عملیات آن در سر تا سر کشور و فلات قاره بشرح زیر است: الف - تفحص و نقشه برداری و اکتشاف نفت و گاز طبیعی و هیدرو کاربور های دیگر ( اعم از مایع و جامد ) استخراج و تصفیه و ساختن و عمل آوردن فر آورده های و نفتی و هر گونه عملیات بمنظور قابل عرضه کردن مواد مزبور در بازار و پخش و فروش و صدور آن ] .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۵۴
معصومه رستمی

علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال وثروت میراث قارون و فرعون و هامانوشداد.



مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید:
-اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت:بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید:-علم بهتر است یا ثروت؟
-علی فرمود: 

علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی. 

نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود،همان‌‌جا که ایستاده بود نشست. 
-در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد،و امام در پاسخش فرمود: 

علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است،ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!

هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید:
-یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
-حضرت‌علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: 

علم بهتر است؛ زیرا اگر ازمال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی برآن افزوده می‌شود.

-نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنارستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال راتکرار کرد.
-حضرت‌ علی در پاسخ به او فرمودند :

علم بهتر است؛زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.

ا ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد:
-یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: 

علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. 

مرد ساکت شد. همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد.
در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت ‌علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:
یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
امام دستش را به علامت سکوت بالا برد و فرمودند :

علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.

مرد آرام از جا برخاستو کنار دوستانش نشست؛ آن‌گاه آهسته رو به دوستانش کرد و گفت: بیهوده نبود که پیامبر فرمود: من شهر علم هستم و علی هم درِ آن! هرچه 
از او بپرسیم، جوابی در آستین دارد، بهتر است تا بیش از این مضحکة مردم نشده‌ایم، به دیگران بگوییم،نیایند! مردی که کنار دستش نشسته بود، گفت: از کجا معلوم! شاید این
چندتای باقیمانده را نتواند پاسخ دهد، آن‌وقت در میان مردم رسوا می‌شود و ما به مقصود خود می‌رسیم! مردی که آن طرف‌تر نشسته بود،گفت: اگر پاسخ دهد چه؟ حتماً آن‌وقت 
این ما هستیم که رسوای مردم شده‌ایم! مرد با همان آرامش قلبی گفت: دوستان چه شده است، به این زودی جا زدید! مگر قرارمان یادتان رفته؟ ما باید خلاف گفته‌های پیامبر را به مردم ثابت کنیم.
-در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید،
-که امام در پاسخش فرمود :

علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.

سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت. همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌زده شده بودند که…
-نهمین نفر وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید: یا علی!
علم بهتر است یا ثروت؟ امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود:

علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.

نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. 
او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:
-یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟ نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی مردم به خود آمدند:

علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند


فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سؤال کنندگان، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای امام را شنیدند که می‌گفت: 
اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۰۰
معصومه رستمی