صاحب الزمان

دانش آموز کلاس ششم ابتدایی دبستان شرافت

صاحب الزمان

دانش آموز کلاس ششم ابتدایی دبستان شرافت

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهدا» ثبت شده است

زندگی نامه شهید مهدی باکری

شهید مهدی باکری سال 1333 در میاندوآب به دنیا آمد ؛ شهری سردسیر در آذربایجان غربی که آب و هوای سردش مردمی را که در آن زندگی می کنند محکم و پرصلابت بار آورده است . در همان دوران کودکی مادرش را از دست داد و دور از دامن محبت او بزرگ شد . خانواده اش همگی مذهبی بودند و برادر بزرگش « علی » در یک گروه مخفی علیه رژیم شاه مبارزه می کرد . مهدی سال آخر دبیرستان بود که نیروهای ساواک برادرش علی را در یک درگیری به شهادت رساندند و این واقعه تأثیر بزرگی بر روحیه او گذاشت . از آن پس مهدی همچون برادرش وارد مبارزه مستقیم با رژیم شد و فعالیت های انقلابی خودش را آغاز کرد .

 

 فعالیتهای سیاسی- مذهبی

یک سال بعد از آن که دیپلمش را گرفت در کنکور ورودی دانشگاه تبریز قبول شد و تحصیلاتش را در رشته مهندسی مکانیک شروع کرد ، اما تحصیل در دانشگاه موجب دور شدن او از مبارزه انقلابی اش نشد . در آن سالها برادرش حمید که به خارج از کشور رفته بود برای استفاده انقلابیون اسلحه تهیه می کرد و مهدی در مرز ترکیه اسلحه ها را از او می گرفت و به ایران می آورد . با آن که این فعالیتها کاملاً مخفی انجام می شد ، ساواک به مهدی مشکوک شده بود و او را زیر نظر داشت . چند بار هم او را احضار کرد ولی هر بار مهدی با زیرکی و شجاعت با بازجوها برخورد کرد و نگذاشت هیچ سرنخی از او به دست بیاورند .

 درس دانشگاهش که تمام شد باید به سربازی می رفت . پس مهندس جوان راهی پادگان شد . اما ورودش به پادگان مصادف بود با شروع وقایع انقلاب اسلامی و او که دل در گرو انقلاب داشت فرمان امام خمینی (ره) را مبنی بر فرار سربازان از خدمت نظام اجابت کرد و از پادگان گریخت . از آن پس تا بیست و دوم بهمن 57 زندگی اش مخفیانه بود . در این دوران فعالیت های انقلابی اش را ادامه می داد و تا آنجا که می توانست به حرکت انقلابی مردم کمک می کرد .

 

 پس از پیروزی انقلاب

انقلاب که پیروز شد مهدی باکری خود را یکسره وقف تثبیت نظامی کرد که ثمره خون شهدا بود . به سپاه رفت و در سازماندهی آن کمک کرد . در شهرداری مشغول به کار شد ،‌به جهادسازندگی رفت و جالب است که از هیچ کدام حقوق نمی گرفت . اما شروع جنگ مسیر اصلی او را مشخص کرد . « سپاه » مهمترین جایی بود که مهدی می بایست تمام نیروی خود را در آنجا صرف کند . چهل روز از جنگ گذشته بود که مهدی ازدواج کرد . با معرفی یکی از دوستانش با خانم صفیه مدرس آشنا شد . یک ملاقات ساده زندگی مشترک آن دو را پی ریزی کرد و از پی آن جشنی بسیار ساده گرفتند که در خور زندگی عارفانه شان باشد . مهریه همسرش یک جلد قرآن بود و یک اسلحه کمری : « میان ما آنچه پیوندمان می دهد ایمان به خداست و مبارزه در راه او . »

مهدی ازدواج کرده بود اما بیشتر وقتش در جبهه می گذشت . مدتی بعد همسرش را با خود به اهواز برد و در آنجا خانه ای گرفت تا کنار هم باشند ، اما اهواز کیلومترها دورتر از خط مقدم جبهه بود و دوری همچنان ادامه داشت .

 

 نقش شهید در دفاع مقدس

در عملیات فتح المبین در منطقه رقابیه مهدی باکری معاون تیپ نجف اشرف بود و در همین عملیات بود که از ناحیه کمر زخمی شد . اما زخم کمر او را از پا نینداخت . یک هفته در خانه استراحت کرد و دوباره به جبهه برگشت . در عملیات رمضان فرمانده تیپ عاشورا بود . در این عملیات نمایشی مقتدرانه از فرماندهی جنگ ارائه داد. باز هم مجروح شد اما از پا نیفتاد .

عملیات بعدی مسلم بن عقیل بود . حالا دیگر تیپ عاشورا تبدیل به لشگر شده بود و فرماندهی اش را مهدی بر عهده داشت . این لشگر توانست بخشهای مهمی از خاک میهنمان را از دست نیروهای بعثی خارج کند . بعد از آن عاشوراییان آذربایجان در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یک و چهار حماسه ها آفریدند و ضربه های مهلکی بر پیکر دشمنان متجاوز وارد کردند .

 

 ویژگیهای اخلاقی

شهید باکری ، پاسداری نمونه ، فرماندهی و ایثارگر خدمتگزاری صادق ، صمیمی، مخلص و عاشق حضرت امام خمینی ( قدس سره ) و انقلاب اسلامی بود . با تمام وجود خود را پیرو خط امام می دانست و سعی میکرد زندگی‌اش را براساس رهنمودها و فرمایشات آن بزرگوار تنظیم نماید ، با دقت به سخنان حضرت امام ( قدس سره ) گوش می‌داد ، آنها را می‌نوشت و در معرض دید خود قرار می‌داد و آنقدر به این امر حساسیت داشت که به خانواده‌اش سفارش کرده بود که سخنرانی آن حضرت را ضبط کنند و اگر موفق نشدند . متن صحبت را از طریق روزنامه به دست آورند .او معتقد بود سخنان امام الهام گرفته از آیات الهی است ، باید جلو چشمان ما باشد تا همیشه آنها را ببینیم و از یاد نبریم .شهید باکری از انسانهای وارسته و خود ساخته‌ای بود که با فراهم بودن زمینه‌های مساعد ، به مظاهر مادی دنیا و لذایذ آن پشت پا زده بود .زندگی ساده و بی ریای او زبانزد همه آشنایان بود . با تواناییهایی که داشت می‌توانست مرفه ترین زندگی را داشته باشد .اما همواره مثل یک بسیجی زندگی می‌کرد . از امکاناتی که حق طبیعی‌اش نیز بود چشم می‌پوشید.تواضع و فروتنی‌اش باعث می‌شد که اغلب او را نشاسند . او محبوب دلها بود . همه دوستش می‌داشتند و از دل و جان گوش به فرمان او بودند . او نیز بسیجیان را دوست داشت و به آنها عشق می ورزید . می‌گفت : وقتی با بسیجی‌ها راه می‌روم ، حال و هوای دیگری پیدا می‌کنم ، هر گاه خسته می شوم پیش بسیجیها می ‌روم تا از آنها روحیه بگیرم و خستگی‌ام برطرف شود.همه ما در برابر جان این بسیجی ها مسئولیم ، برای حفظ جان آنها اگر متحم یک میلیون تومان هزینه برای ساختن یک سنگر که حافظ جان آنها باشد - بشویم ، یک موی بسیجی ، صد برابرش ارزش دارد .با دشمنان اسلام و انقلاب چون دژی پولادین و تسخیر ناپذیر بود و با دوستان خدا ، سیمایی جذاب و مهربان داشت . با وجود اندوه دائمش ، همیشه خندان می‌نمود و بشاش . انسانی بود همیشه آماده به خدمت و پرتوان .حجت الاسلام و المسلمین شهید محلاتی در مورد شهید باکری اظهار می‌دارند : وی نمونه و مظهر غضب خدا در برابر دشمنان خدا و اسلام بود . خشم و خروشش فقط و فقط برای دشمنان بود و به عنوان فرمانده نمونه و با تقوا ، الگوی رافت و محبت در برخوررد با زیر دستان بود .همسر شهید باکری در مورد اخلاق او در خانه می گوید: با وجود همه خستگی ها ، بی خوابی ها و دویدن ها ، همیشه با حالتی شاد بدون ابراز خستگی به خانه وارد می شد و اگر مقدور بود در کارهای خانه به من کمک میکرد؛ لباس می شست و خودش کارهای خودش را انجام می داد.اگر از مسئله ای عصبانی و ناراحت بودم ، با صبر و حوصله سعی میکرد با خونسردی و با دلایل مکتبی مرا قانع کند . دوستان و همسنگرانش نقل می‌کنند :به همان میزان که به انجام فرایض دینی مقید بود نسبت به مستحبات هم تقید داشت . نیمه های شب از خواب بیدار می شد ، با خدای خود خلوت می کرد و نماز شب را با سوز و گداز و گریه می خواند . خواندن قرآن از کارهای واجب و روزمره‌اش بود و دیگران را نیز به این کار سفارش می‌نمود .همواره رسیدگی به خانواده شهدا را تاکید می‌کرد و اگر برایش مقدور بود به همراه مسئولین لشکر بعد از هر عملیات به منزلشان می‌رفت و از آنان دلجویی می‌کرد و در رفع مشکلات آنها اقدام می‌کرد. او می گفت : امروز در زمره خانواده شهدا قرار گرفتن جزو افتخارات است و این نوع زندگانی از با فضیلیت ترین زندگیهاست .

 

 بیان شهید قبل از عملیات بدر

همه برادران تصمیم خود را گرفته‌اند ، ولی من به خاطر سختی عملیات تاکید می‌کنم . شما باید مثل حضرت ابراهیم (ع) باشید که رحمت خدا شامل حالش شد . مثل او در آتش بروید. خداوند اگر مصلحت بداند به صفوف دشمن رخنه خواهید کرد . باید در حل نهایی از سلاح مقاومت استفاده کنیم .هرگاه خداوند مقاومت ما را دید رحمت خود را شامل حال ما می‌گرداند . اگر از یک دسته بیست و دو نفری ، یک نفر بماند باید همان یک نفر مقاومت کند و اگر فرمانده شما شهید شد نگویید فرمانده نداریم و نجنگید که این وسوسه شیطان است . فرمانده اصلی ما ، خدا و امام زمان ( عج )، است اصل ، آنها هستند و ما موقت هستیم ، ما وسیله هستیم برای بردن شما به میدان جنگ . وظیفه ما مقاومت تا آخرین نفس و اطاعت از فرماندهی است . تا موقعی که دستور حمله داده نشده کسی تیراندازی نکند . حتی اگر مجروح شد سکوت را رعایت کند . دندانها را به هم بفشارد و فریاد نکند .با هر رگبار سبحان الله بگویید . در عملیات خسته نشوید . بعد از هر درگیری و عملیات ، شهدا و مجروحین را تخلیه کرده و با سازماندهی مجدد کار را ادامه دهید .حداکثر استفاده از وسایل را بکنید . اگر این پارو بشکند به جای آن پاروی دیگری وجود ندارد . با همین قایقها باید عملیات بکنیم . لباسهای غواصی را خوب نگهداری کنید . یک سال است دنبال این امکانات هستیم .مهدی در شب عملیات وضو می‌گیرد و همه گردانها را یک یک از زیر قرآن عبور می‌دهد. مدام توصیه می کند: برادران! خدا را از یاد نبرید نام امام زمان( عج ) را زمزمه کنید. دعا کنید که کار ما برای خدا باشد.از پشت بی سیم نیز همه را به ذکر لا حول و لا قوه الا بالله تحریض و تشویق می‌کند. لشکر عاشورا در کنار سایر یگانهای عمل کننده نیروی زمینی سپاه ، در اولین شب عملیات بدر ، موفق به شکستن خط دشمن می‌شود و روز بعد به تثبیت مواضع در ساحل رود می‌پردازد. در مرحله دوم عملیات ، از سوی لشکر عاشورا حمله ای نفس گیر به واحدهایی از دشمن که عامل فشار برای جناح چپ بودند، آغاز می‌شود. حمله ای که قلع و قمع دشمن و گرفتن انتقام و قطع کامل دست دشمی از تعریض به نیروها در جناح چپ همره آن بود.

 

 نحوه شهادت

در عملیات خیبر « حمید »‌برادر مهدی به شهادت رسید . مهدی حتی برای شرکت در مراسم بزرگداشت برادر هم جبهه را ترک نکرد . او فقط شکر حق را به جا آورد و افسوس خورد که چرا پیش از برادر به شهادت نرسیده است اما دل تنگی او دیری نپایید . در بیست و پنجم بهمن سال 1363 وقتی که نیروهای رشید لشگر عاشورا در عملیات بدر در ساحل دجله با دشمن پنجه در پنجه انداخته بودند ، گلوله ای میان پیشانی او نشست و او را از عالم خاک رهانید . پیکرش را در قایقی گذاشتند تا به سوی دیگر دجله ببرند ، اما در میانه راه یک گلوله آرپی جی قایق را در هم شکست و مهدی به همراه امواج دجله رفت تا به دریا بپیوندد .

 

 یاد یار

عزیزانم! اگر شبانه روز شکرگزار خدا باشیم که نعمت اسلام و امام ( قدس سره) را به ما عنایت فرموده ، باز هم کم است. آگاه باشیم که سرباز راستین و صادق این نعمت شویم . خطر وسوسه های درونی و دنیا فریبی را شناخته و بر حذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل ، تنها چاره ساز ماست. ... بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست...همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید. پشتیبان و از ته قلب ، مقلد امام ( قدس سره) باشید، اهمیت زیاد به دعاها و مجالس یاد ابا عبدالله (ع) و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید که سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح و واث حضرت ابوالفضل( ع) برای اسلام بار بیایند. آیینه و آب حاصل یاد شماست آمیزه درد و داغ همزاد شماست این خاک که از ترنم پر است دفترچه خاطرات فریاد شماست سبزیم که از نسل بهاران هستیم پاکیم که از تبار باران هستیم دور است ز ما تن به مذلت دادن ما وارث خون سربداران هستیم از خیل دلاوران گسستن نتوان این است پیام خون یارای شهید جنگ است برادران نشستن نتوان خصم شب تار و پاسدار سحرند شیران حریم بیشه زار سحرند با حنجره شان سرود سرخ فلق است فریاد بلند آبشار سحرند سر داده منم که سرفرازم گویند آهسته به این و آن چو رازم گویند چون آیه رزم در جهادم خوانند چون سوره حمد در نمازم گویند من همسفر باد سحر خواهم شد خاک گذر اهل نظر خواهم شد در آتش عاشقی بسر خواهم شد پولادم و آبدیده تر خواهم شد تا خاک ز خون پاک رنگین نشود این دشت برهنه ، لاله آذین نشود تا لاله رخان بانگ انا الحق نزنند دیباچه سرخ عشق تدوین نشود

 

 وصیت نامه پرچمدار دلاور سپاه عاشورا شهید مهدى باکرى

بسم الله الرحمن الرحیم 

یا الله ، یامحمد ، یاعلى ،یافاطمه زهرا،یاحسن ،یاحسین ، یاعلى ،یا محمد، یاجعفر،یاموسى ، یا على ،یامحمد، یاعلى ، یاحسن ، یامهدى (عج)

وتواى ولى مان یا روح الله وشما اى پیروان صادق شهیدان

خدایا چگونه وصیتنامه بنویسم درحالیکه سراپا گناه ومعصیت وسراپا تقصیرونافرمانیم گرچه ازرحمت وبخشش توناامید نیستم ولى ترسم ازاین است که نیامرزیده ازدنیا بروم مى ترسم رفتنم خالص نباشد وپذیرفته درگاهت نباشم یارب العفو خدایا نمیمیرم درحالیکه ازماراضى نباشى ،

اى واى که سیه روز خواهم بود خدایا چقدر دوست داشتنى وپرستیدنى هستى هیهات که نفهمیدم خون باید مى شدى ودر رگهایم جریان مى یافتى وسلولهایم یارب یارب مى گفت یا اباعبدالله شفاعت ، آه چقدر لذت بخش است انسان آماده باشد براى دیدار ربش چه کنم که تهیدستم

خدایا توقبولم کن  سلام برروح خدا نجات دهنده ماازعصر حاضر عصر ظلم وستم عصرکفروالحاد عصر مظلومیت اسلام وپیروان واقعى اش

عزیزانم آخر باید همیشه شکر گزارخداباشیم که نعمت اسلام وامام رابه ماعطا فرموده باز کم است آگاه باشیم که سربازان راستین وصادق این نعمت شویم خطر وسوسه هاى درونى ودنیا فریبى را شناخته وبرحذرباشیم که صدق نیت وخلوص درعمل تنها چاره ساز ماست .

اى عاشقان اباعبدالله بایستى شهادت را درآغوش گرفت ، گونه هابایستى ازحرارت سوختن سرخ شود وضربان قلب تندتر بزند . بایستى محتواى فرامین امام را درک وعمل نمائیم تا بلکه قدرى ازتکلیف خودرا درشکرگزارى بجا آورده باشیم .

وصیت به مادرم وخواهران وبرادرانم واهل فامیل ، بدانید اسلام تنها راه نجات وسعادت ماست همیشه بیادخداباشید وفرامین خدارا عمل کنیدپشتیبان وازته قلب مقلد امام باشید ، اهمیت زیادى به دعاها ومجالس یاد اباعبدالله وشهداء بدهید که راه سعادت وتوشه آخرت است

همواره رسالت آنها را رسالت خود بدانید وفرزندان خودرا نیز همانگونه تربیت دهید که سربازانى باایمان وعاشق شهادت وعلمدارانى صالح

وارث حضرت ابوالفضل براى اسلام به بارآرید . ازهمه کسانیکه ازمن رنجیده اند وحقى برگردن من دارند طلب بخشش دارم وامیدوارم خداوندمرا با گناهان بسیار بیا مرزد

 

 خدایا مرا پاکیزه بپذیر -   مهــدى باکـــــرى

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۰:۱۳
معصومه رستمی

 ای جوانان عزیز ! خود را آماده کنید برای آزادی سرزمینهای تحت اشغال ظلم و ستم و نابودی اسرائیل غاصب و همان طور که امام فرمودند: « اسرائیل باید از بین برود» و باید هم از بین برود و نابود شود . شهید محمداسماعیل اکبری

گفتم: آقا محمود اگه مردم تو رو فراموش کنن! این کوهها فراموشت نمی کنن. گفت: چظور مگه؟ گفتم: به دستور تو، سربازهای امام روی خیلی از قله های کردستان نماز خواندن، این تو بودی که کلمه اشهد ان لا اله الا... و علی ولی ا... رو ،در بیشتر این کوهها طنین انداز کردی. بچه ها مثل اینکه منتظر بودند کسی سر حرف را باز کند، همه شروع کردند به زدن حرفهایی از همین دست. چهره اش نشان می داد که از این حرفها خوشش نیامده، گفت: ما بدون امام چیزی نیستیم، امام همه چیز را از خدا می دونن.کمی مکث کرد و گفت: از این حرفها هم دیگه کسی نزنه و گرنه کلاهمون می ره تو هم.  شهید محمود کاوه
منبع : نرم افزار حماسه
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۳۶
معصومه رستمی

 ما بسیجی خواهیم بود، ما بسیجی فکر خواهیم کرد، ما بسیجی خواهیم ایستاد . سرلشکر شهید منصور ستاری

حاجی داشت گریه می‌کرد. از یکی پرسیدم«چی شده؟» گفت«یه نفر بالای کوه دستش ترکش خورده بود.نتونستن اون بالا کاری بکنن.دستش قطع شد.»بی صدا اشک می ریخت.  حاج احمد متوسلیان
منبع : صد خا طره

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۷:۰۱
معصومه رستمی


دنیا مانند ماری است زهری؛ و مار پوست نرم و رنگارنگی دارد، ولی زیر این پوست زهر کشنده ای وجود دارد. پس، نباید به این دنیا دلبستگی پیدا کنیم. شهید غلامرضا مریم زاده

ده ماه بود ازش خبری نداشتیم. مادرش می گفت« خرازی ! پاشو برو ببین چی شد این بچه ؟ زنده س ؟ مرده س؟» می گفتم«کجا برم دنبالش آخه ؟ کار و زندگی دارم خانوم. جبهه یه وجب دو وجب نیست .از کجا پیداش کنم؟» رفته بودیم نماز جمعه . حاج آقا آخر خطبه ها گفت حسین خرازی را دعا کنید .آمدم خانه . به مادرش گفتم.گفت« حسین ما رو می گفت؟ » گفتم « چی شده که امام جمعه هم می شناسدش؟» نمی دانستیم فرمانده لشکر اصفهان است.  شهید حسین خرازی
منبع : خانواده شهید
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۳ ، ۲۱:۴۰
معصومه رستمی

ای کسانیکه ندای ما را می شنوید تا زمانی که دشمن نابود و مستضعفان جهان از زیر سلطه ابرقدرت های جهان خوار بیرون نیامده و کربلا را بعثیان کافر رها نکرده و مکه معظمه آن خانه خدا و جای عبادت و سیاست آزاد نشده، همه ذلیل هستیم، و تنها رمز پیروزی و رسیدن به این هدف پشتیبانی از ولی فقیه است. شهید مسعود صباغ

استخاره کرد . بد آمد . گفت« امشب عملیات نمی کنیم.» بچه ها آمااده بودند . چند وقت بود که آماده بودند . حالا او میگفت« نه» وقتی هم که می گفت « نه » کسی روی حرفش حرف نمی زد. فردا شب دوباره استخارهکرد.بد آمد. شب سوم، عراقی ها دیدند خبری نیست، گرفتند خوابیدند. خیل هاشان را با زیر پیراهن اسیر کردیم.  شهید مصطفی ردانی پور
منبع : کتاب ردانی پور

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۴۷
معصومه رستمی

دلهای خود را صاف کنید، از کبر و غرور دست بردارید، از نفاق بپرهیزید، بگذارید تا نور خدا و پرتو اسلام بر دلهای شما بتابد. شهید علی محمد ترابنده

قبل از دست گیری من، برای چند دانشگاه فرانسه، تقاضای پذیرش فرستاده بود. همه جوابشان مثبت بود. خبر دادند یکی از دوستانش که آن جا درس می خواند، آمده ایران، رفته بود خانه شان. دوستش گفته بود «یک بار رفتم خدمت امام، گفتند به وجود تو در ایران بیش تر نیازه. منم برگشتم. حالا تو کجا می خوای بری؟» منصرف شد.  شهید مهدی زین الدین
منبع : کتاب زین الدین
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۴۹
معصومه رستمی

 رمز همه رستگاریها توکل به خداست. شهید احمد رضا جعفری

 هفت ساله بود که رفت کارگاه خیاطی، پیش داداش علی، اوستا به داداش گفته بود مواظب باش دست به چرخ¬ها نزنه. خرابکاری بکنه من یقه تو رو می گیرم. دو هفته نشده بود یک چرخ دیگر گذاشته بود کنار بقیه چرخ ها. گفته بود: برای آمیرزاست. سه ماه توی خیاطی کارکرد. مزدش شد عین بقیه، مدرسه ها که باز شد رفت شبانه اسم نوشت روزها کار می کرد شبها درس می خواند .  شهید محمد بروجردی
منبع : صد خاطره از شهدا
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۵۱
معصومه رستمی

۱-ولادت شهید مطهری : استاد شهید آیت الله مطهری در 13 بهمن 1298 هجری شمسی در فریمان واقع در 75 کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می پردازد.

 

 

۲ - ورود به حوزه علمیه : در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد. در سال 1316 علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می شود در حالی که به تازگی موسس گرانقدر آن آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهد گرفته اند.

 

 

1386 زندگینامه استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری

 

 

۳- تحصیلات حوزوی استاد مطهری:

 

 

اول) دروس علمی: دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینی ( به مدت 12 سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه : الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره می گیرد. قبل از هجرت آیت الله العظمی بروجردی به قم نیز استاد شهید گاهی به بروجرد می رفته و از محضر ایشان استفاده می کرده است.

 


دوم )دروس اخلاقی و عرفانی: استاد شهید مدتی نیز از محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان بهره های معنوی فراوان برده است. نیز از دروس اخلاقی و عرفانی امام خمینی بهره برد.


ازاساتید دیگر استاد مطهری می توان از مرحوم آیت الله سید محمد حجت ( در اصول) و مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد (در فقه) نام برد.

 

 

۴-فعالیتهای دینی (مذهبی وسیاسی استاد): وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشته و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بوده است.

 


اول)فعالیتهای مذهبیدر سال 1331 در حالی که از مدرسین معروف و از امیدهای آینده حوزه به شمار می رود به تهران مهاجرت می کند . در تهران به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی می پردازد. در سال 1334 اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل می گردد . در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز می کند. در سالهای 1337 و 1338 که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل می شود . استاد مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن است و در طول سالهای 1340 تا 1350 سخنران منحصر به فرد این انجمن می باشد که بحثهای مهمی از ایشان به یادگار مانده است.

 

 

1386 زندگینامه استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری

 

 

دوم)فعالیتهای سیاسی:

 


الف)درقیام پانزده خرداد: ایشان همواره در کنار امام بودبه طوری که می توان سازماندهی قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگی آن با رهبری امام را مرهون تلاشهای او و یارانش دانست. در ساعت 1 بعد از نیمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد 1342 به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل می شود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی می گردد. پس از 43 روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد می شود.

 


ب)هدایت هیئتهای موتلفه:
 پس از تشکیل هیئتهای موتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امام خمینی همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهده دار رهبری این هیئتها می گردد. پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط شهید محمد بخارایی کادر رهبری هیئتهای موتلفه شناسایی و دستگیر می شود ولی از آنجا که قاضی یی که پرونده این گروه تحت نظر او بود مدتی در قم نزد استاد تحصیل کرده بود به ایشان پیغام می فرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب استاد شهید از مهلکه جان سالم بدر می برد.

 


ج) مبارزه با کجرویها وانحرافات: در این زمان وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاهها ، اسلامی کردن محتوای نهضت اسلامی پزشکان، مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک و غیره ادامه می دهد. به طور کلی استاد شهید که به یک نهضت اسلامی معتقد بود نه به هر نهضتی، برای اسلامی کردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری نمود وبا کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد. در سال 1346 به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود به طوری که می توان او را بنیانگذار آن موسسه دانست. ولی پس از مدتی به علت تکروی و کارهای خودسرانه و بدون مشورت یکی از اعضای هیئت مدیره و ممانعت او از اجرای طرحهای استاد و از جمله ایجاد یک شورای روحانی که کارهای علمی و تبلیغی حسینیه زیر نظر آن شورا باشد سرانجام در سال 1349 علیرغم زحمات زیادی که برای آن موسسه کشیده بود و علیرغم امید زیادی که به آینده آن بسته بود در حالی که در آن چند سال خون دل زیادی خورده بود از عضویت هیئت مدیره آن موسسه استعفا داد و آن را ترک گفت.

 


د)حمایت از مظلومان فلسطین در برابر اسرائیل: در سال 1348 به خاطر صدور اعلامیه ای با امضای ایشان و حضرت علامه طباطبایی و آِیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به سربرد.

 


ه)سخنرانی های انقلابی و بازداشت استاد: از سال 1349 تا 1351 برنامه های تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد می کرد. بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال 1353 ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.

 


و) استادمطهری و خطر منافقین: اما مهمترین خدمات استاد مطهری در طول حیات پر برکتش ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است . این امر خصوصاً در سالهای 1351 تا 1357 به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط به اوج خود می رسد. گذشته از حضرت امام، استاد شهید مرتضی مطهری اولین شخصیتی است که به خطر سران سازمان موسوم به « مجاهدین خلق ایران » پی می برد و دیگران را از همکاری با این سازمان باز می دارد و حتی تغییر ایدئولوژی آنها را پیش بینی می نماید.

 


ز)تدریس در حوزه علمیه و...در این سالها استاد شهید به توصیه حضرت امام مبنی بر تدریس در حوزه علمی قم هفته ای دو روز به قم عزیمت نموده و درسهای مهمی در آن حوزه القا می نماید و همزمان در تهران نیز درسهایی در منزل و غیره تدریس می کند. در سال 1355 به دنبال یک درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات! زودتر از موعد مقرر بازنشسته می شود . همچنین در این سالها استاد شهید با همکاری تنی چند از شخصیتهای روحانی، «جامعه روحانیت مبارز تهران » را بنیان می گذارد بدان امید که روحانیت شهرستانها نیز به تدریج چنین سازمانی پیدا کند.

 


ح)بطور دائمی در خدمت انقلاب و امام قرار گرفتن:گرچه ارتباط استاد مطهری با امام خمینی پس از تبعید ایشان از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشته است ولی در سال 1355 موفق گردید مسافرتی به نجف اشرف نموده و ضمن دیدار با امام خمینی درباره مسائل مهم نهضت و حوزه های علمیه با ایشان مشورت نماید. پس از شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور تمام وقت درخدمت نهضت قرار می گیرد و در تمام مراحل آن نقشی اساسی ایفا می نماید. در دوران اقامت حضرت امام در پاریس، سفری به آن دیار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ایشان گفتگو می کند و در همین سفر امام خمینی ایشان را مسؤول تشکیل شورای انقلاب اسلامی می نماید. هنگام بازگشت امام خمینی به ایران مسئولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده می گیرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن همواره در کنار رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی و مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای ایشان بود.

 

 

1386 زندگینامه استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری

 

 

۵- شهادت استاد مطهری بدست گروه فرقان: تا اینکه در ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال 1358 در تاریکی شب در حالی که از یکی از جلسات فکری سیاسی بیرون آمده بود یا گلوله گروه نادان و جنایتکار فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادتمی رسد و امام و امت اسلام در حالی که امیدها به آن بزرگمرد بسته بودند در ماتمی عظیم فرو می روند.

 

 

سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۴۴
معصومه رستمی



برخورد نادرست با بدحجابی  به زن مسلمانی توجهی به آن بدتر است.
 وقتی  از فاطمه به "یا فاطمه" گفتن اکتفا کرد

 حجابش به باد فنا رفت...!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۲ ، ۰۷:۲۷
معصومه رستمی