صاحب الزمان

دانش آموز کلاس ششم ابتدایی دبستان شرافت

صاحب الزمان

دانش آموز کلاس ششم ابتدایی دبستان شرافت

چهارشنبه سوری در ایران باستان

asemooni

fire ceremony چهارشنبه سوری در ایران باستان

 

مردم ایران زمین مانند سایر ملل کهن دارای آداب و رسوم و سنتهای خاص خود می باشند یکی از آیین های نوروزی ، که بایستی آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد  ” مراسم چهارشنبه سوری ” است که در برخی از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال گویند.


در تقویم ایران باستان هر سال ۱۲ ماه و هر ماه ۳۰ روز بود با این احتساب ، طول سال عملاً ۳۶۰ روز می شد که با سال کامل شمسی ۵ روز و اندی فاصله داشت. مردم در این روز آماده استقبال از سال نو می شدند و یا خانه تکانی و شستشو آماده پذیرایی و استقبال از نوروز می گردیدند.


 درباره چهارشنبه سوری، کتاب ها و سندهای تاریخی، مطلبی یا اشاره ای نمی یابیم و تنها در این قرن اخیر، یا دقیق تر، در این نیم قرن اخیر است که مقاله ها و پژوهش های متعددی در این باره منتشر شده و یا در نوشته های مربوط به نوروز به چهارشنبه سوری نیز پرداخته اند.


برگزاری چهارشنبه سوری، که در همه شهرها و روستاهای ایران سراغ داریم، بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبه سال ( یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه )، بیرون از خانه، جلو در، در فضایی مناسب، آتشی می افروزند، و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش می پرند و با گفتن : ” زردی من از تو، سرخی تو از من “، بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی های سال کهنه را به آتش می سپارند، تا سال نو را با آسودگی و شادی آغاز کنند.


تا زمانی که از ظرف های سفالین چون، کاسه و بشقاب و کوزه، در خانه استفاده می شد، پس از خانه تکانی، کوزه کهنه ای از پشت بام خانه به کوچه می انداختند ،کوزه ای که در آن آب و چند سکه ریخته بودند.

اسفند دود کردن و آجیل خودرن، فال گرفتن، ” فال گوش ” ( در کوی و گذر به حرف عابران گوش دادن و از مضمون آن ها برای نیت خود تفاًول زدن. ) و ” قاشق زنی ” ( معمولا زنان روی خود را می پوشانند و با قاشق، یا کلید به خانه ها در می زنند، صاحب خانه شیرینی، میوه و یا پول در ظرف آنها می گذارد. ) نیز از باورها و رسم هایی است که، هنوز به کلی فراموش نشده است.


افسانه های متعددی نیز در این خصوص وجود دارد و حتی در بعضی از این افسانه ها آمده است آواز جغد نیز از فراغ نوروز است و…ایرانیان باستان اعتقاد داشتند که نباید چرک و آلودگی سال کهنه را تحویل نوروز دهد و چون رفع همه آلودگی ها باشستشو برای آنها ممکن نبود، علاوه بر آب بر عنصر آتش نیز روی می آوردند و چون آتش را نیز مظهر و عامل پاکی می دانستند با آتش را نیز مظهر و عامل پاکی می دانستند با آتش زدن هیزوم به از بین بردن لوازم غیر قابل استفاده و ضد عفونی کردن محل زندگی خود پرداختنند.

ضمن اینکه بر افروختن شعله های همراه با دود ، در از بین بردن حشرات که نوعی خانه تکانی محسوب می شد ، اقدام می کردند.


ریشه فرهنگی چهارشنبه سوری

بطور کلی فرهنگ مردم را باید در درون زندگی مردم و از لابلای باورهای مردم جستجو کرد، از آنجا که چهارشنبه سوری از آئین های دیرینه ی ایرانیان است جدای اینکه امروزه آنچه درشهرهای بزرگ ایران، به خصوص تهران در این شب انجام می گیرد بیشتر به جنگ و نزاع شبیه است تا سور و شادی!

ولی میتوان با بازگشت به زمانی حدود بیست و چند سال پیش، دریافت که شب چهارشنبه ی آخر سال مراسم متنوعی داشت که در استانهای مختلف ایران مراسمی با اشکال گوناگون و با سبک های سنتی صورت می پذیرفت که اکنون نیز برخی از آن رسوم در بعضی از استانهای ایران برگزار می شود.


جشن سوری

تاریخ ایران باستان پر از جشن هایی است که همگی بر پایه دید و نگاه پیشینیان ، دارای فلسفه و جوهری وجودی اند.

امروزه تنها « جشن سوری » ، معروف به « چهارشنبه سوری » و نیز « جشن سده » بر ایمان به یادگار مانده است و درباره جشن های فراموش شده ی آتش ، به « آذرگان » در نهم آذر ماه و « شهریورگان » یا « آذر جشن » می توان اشاره داشت .


 آتش نزد ایرانیان نماد روشنی ، پاکی ، طراوت ، سازندگی ، زندگی ، تندرستی و در پایان بارزترین نماد خداوند در روی زمین است .

چهارشنبه سوری در فرهنگ پارسی به عنوان مقدمه و پیش درآمد عید نوروز نیز شناخته شده است که هماره در طول تاریخ، قبل از فرا رسیدن سال نو و تحویل نوروز برپا می شده و هنوز هم در بین اقوام و شهروندان ایرانی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.

آتش از قدیم الایام تا آن جا که تاریخ نشان می دهد، بشر برای آتش اهمیت خاصی قایل بوده و پیشرفت قسمت مهمی از زندگی خود را مدیون وجود این عنصر مفید دانسته است.

آتش اما در نظر ایرانیان مظهر روشنی ، پاکی، طراوت، سازندگی، سلامت و تندرستی است، بیماری ها، زشتی ها ، بدی ها و همه آفات در عرصه تاریکی و ظلمت جای دارند و به همین علت اهریمن مظهر تیرگی و جایگاه او تاریکی است.

 

افروختن آتش به طور کنایه راه یافتن روشنی معرفت در دل و روح است که آثار اهریمنی و نامبارکی را از بین می برد،یک رشته جشن های آریایی با جشن های آتش است که با همان منظور ، در آن آتش می افروزند. جشن هایی مانند جشن های سده ، آذرگان، شهریورگان ، جشن «گجرسی» در ترکیه.


تاریخچه چهارشنبه سوری

آتش افروختن شب چهارشنبه آخر سال، یا چهارشنبه آخر صفر را، برخی به قیام مختار نسبت می دهند : مختار سردار معروف عرب وقتی از زندان خلاصی یافت و به خونخواهی شهیدان کربلا قیام کرد، برای این که موافق و مخالف را از هم تمیز دهد و بر کفار بتازد، دستور داد شیعیان بر بام خانه خود آتش روشن کنند و این شب مصادف با شب چهارشنبه آخر سال بود. و از آن به بعد مرسوم شد.

ابو جعفر نرشحی، مورخ سده سوم در کتاب تاریخ بخارا به این جشن پرداخته است، به شهادت وی، در زمان منصور بن نوح از شاهان سامانی، اواسط سده چهارم این جشن به نام جشن سوری بر قرار بوده است.

در این متن آمده شاه سامانی در زمانی که سال هنوز پایان نیافته بود این جشن را با آتش زدن بر پا کرد و همچنین این جشن طبق عادت و رسم قدیم بود که اشاره به کهن بودن این رسم و سنت دارد.

قبل از هجوم تازیان به ایران یک مراسمی هم به نام آتش روی بام خانه نیز رواج داشته که صبح نوروز انجام میگرفته.به آتش چهارشنبه سوری نباید فوت کرد و خاکسترش را سر چهار راه می‌ریزند.

 

زمان چهارشنبه سوری

اما بر پایه ی پژوهش های انجام شده ، زمان باستانی « جشن سوری» را می توان در این سه گاه باز جست :

۱- شب بیست و ششم از ماه اسفند ، یعنی در نخستین شب از پنجه ی کوچک.

۲- نخستین شب پنجه ی بزرگ یا پنجه ی وه که پنج روز کبیسه است و نخستین شب و روز «جشن هم سپهمدیم» (آخرین گاهنبار سالانه)

۳- دیدگاه سوم ، شب پایانی سال است که ارجمندترین روز « جشن هم سپهمدیم» و جشن آفرینش انسان است .


برخی را باور این است که با در نظر آوردن واژه ی « چهارشنبه » که بر آمده از فرهنگ تازی و سامی است ، پس « چهارشنبه سوری » ارمغانی از سوی تازیان است ، چرا که همانگونه که می دانیم ، در ایران باستان هر روزی نامی ویژه داشته است ( هرمزدروز ، وهمن روز ، اردوهشت روز ، شهروَر روز ، خرداد روز ، سروش روز ، مهر روز ، زامیاد روز و … ) و نشانی از بخش بندی امروزین چهارهفته ایی و نام های آنان به چشم نمی خورد .


در مورد این که چرا چهارشنبه برای چنین جشنی انتخاب شده است، به دلایلی است یکی از دلایل وابسته به یک شخصیت تاریخی شیعی است که آن هم جنبه ایرانی دارد، مختار سردار معروف، کسی است که به خون خواهی امام حسین (ع) و یارانش که در کربلا با مظلومیت و شقاوت شهید شدند قیام کرد و انتقام خون آنان را باز ستاند.


به موجب این خبر، مختار پس از حادثه کربلا، هنگامی که از زندان آزاد شد و به خونخواهی شهدای کربلا قیام کرد، برای این که موافق و مخالف را از هم تشخیص دهد، دستور داد که شیعیان بر بالای بام خانه های خود آتش بیافروزند و این مصادف بود با شب چهارشنبه آخر سال.

باید اشاره کرد که همانند دیگر گزاره های تاریخی اختلاف در مورد منشاء این جشن وجود دارد که مجال اندک، اجازه بررسی تک تک آنها را نمی دهد.


بوته افروزی ، آب پاشی و آب بازی ، فالگوش نشینی ، قاشق زنی ، کوزه شکنی ، فال کوزه ، آش چهارشنبه سوری ، آجیل مشگل گشا ، شال اندازی ، شیر سنگی، ( توپ مروارید ) و … از آداب و رسوم این شب به شمار می رفته است که اکنون ما حتی شاید نام خیلی از آنها را هم نشنیده ایم.

در همین شب و یا چهارشنبه‌ی‌ِ آخر صفر هرگاه نیت بکنند و کلید دودندانه به‌زمین گذاشته، پشت در اتاق همسایه بایستند، اگر صحبت آن‌ها موافق با نیت‌شان باشد، به‌مراد می‌رسند و اگر برخلاف آن باشد، مرادشان برآورده نخواهد شد.


بسیاری از مراسم که اکنون در پایان سال و شب چهارشنبه سوری باقی مانده، کنایه و نشانواره است از اهدای نذور و فدیه به ارواح. شب جمعه آخر سال، شب چهارشنبه و یا آخرین شب سال به زیارت اهل قبور رفتن و نذری جهت اموات دادن، مراسم آتش افروختن بر بامها میان زرتشتیان، پخش آجیل مشکل گشا، مراسم فال کوزه وکجاوه بازی و شال اندازی میان مردم آذربایجان همه و همه جای پایی مشخص در رسوم ایران قدیم دارند.


تحریف آیین چهارشنبه سوری

تمامی آیین ها و یادمان هایی که مردم ایران در هنگامه های گوناگون بر پا می داشتند و بخشی از آنها همچنان در فرهنگ این سرزمین پایدار شده است، با منش، اخلاق و خرد نیاکان ما در آمیخته بود و در همه آنها، اعتقاد به پروردگار، امید به زندگی، نبرد با اهریمنان و بدسگالان و مرگ پرستان، در قالب نمادها، نمایش ها و آیین های گوناگون نمایشی گنجانده شده بود.

امامتاسفانه امروز این مراسم با پیرایه های خرافی ، دستخوش تغیر شده و هر ساله در روزهای پایانی سال باعث بروز اتفاقات همراه با خسارات جانی و مالی ، موجبات نگرانی خانواده ها  را فراهم می سازد.

هر ساله در آستانه ایام نوروز ، شاهد گزارش های زیادی از نقص عضو افراد از (نابینایی دائم ،قطع دست و پا و انگشتان سوختگی اعضای بدن  مرگ های فجیع و…) هستیم که فقط در اثر یک لحظه غفلت رخ می دهد.

اجرای سنتهای قدیم باید در شرایطی برگزار شود که به اصل آن خدشه وارد نکند اما متاسفانه برخی از افراد با به کارگیری موادی که علاوه بر آلودگی صوتی ، خطرات جانی را نیز به همراه دارد خاطرات این شب را تیره میکنند.

بهتر است بگوییم، کسانی که با منفجر کردن ترقه و پراکندن آتش سلامتی مردم را هدف می گیرند، با تن دادن به رفتاری آمیخته به هرج و مرج روحی، آیین چهارشنبه سوری را تحریف کرده اند.




موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۳۳
معصومه رستمی

تاریخ ایام فاطمیه

شیعیان پیرامون تاریخ درگذشت فاطمه دو روایت متفاوت شامل هفتاد و پنج روز بعد از درگذشت محمد(ص) و دیگری نود و پنج روز را مورد وثوق می‌دانند. از آنجا که درگذشت محمد(ص) در  بیست و هشتم صفر بوده‌است به روایت هفتاد و پنج روز، در مورخ سیزدهم تا پانزدهم جمادی الأوّل را «فاطمیه اول» می‌دانند. بنا به روایت نود و پنج روز، تاریخ شهادت فاطمه را در سوم تا پنجم جمادی‌الثانی دانسته و آنرا «فاطمیه دوم» می‌نامند.

در فرهنگ عامه، به دهه دوم جمادی‌الاول، از دهم تا بیستم آن ماه که بر اساس روایت ۷۵ روز شهادت فاطمه (سلام الله علیها) در میان آن روزها واقع شده‌است،«دهه اول فاطمیه» و به دهه اول جمادی‌الثانی، از اول تا دهم جمادی‌الثانی که بنا به روایت ۹۵ روز، شهادت فاطمه در میان این روزها اتفاق افتاده «دهه دوم فاطمیه» می‌گویند.

در فرهنگ عامه شیعیان عراق به جای دو دهه سه دهه بر‌گزار می‌شود، که «دهه اول فاطمیه» ۴۰ روز بعد از درگذشت محمد(ص) می‌باشد، که مورخ هشتم ربیع‌الثانی است. البته این تقسیم بندی در شهرهایی مانند قم و تهران نیز وجود دارد.

علت اختلاف تاریخ

در نوشته‌های عربی قدیم از نقطه استفاده نمی‌شده است و کلیهٔ حروف دارای نقطه نبودند، به‌همین خاطر "هفتاد" و "نود" در زبان عربی مانند هم نوشته می‌شده است، که برای تاریخ نویسان دوره‌های بعد قابل تشخیص از هم نبوده‌است.

حکمت این اختلاف تاریخی

حجت الاسلام ادیب یزدی، از واعظان مشهور تهران، در خاطره ای گفت: "یادم می آید یک روز در محضر رهبر انقلاب بودم یکی از آقایان سوال کرد درباره شهادت حضرت فاطمه(س) بالاخره 75 روز بعد از رحلت صحیح است یا 95؟ رهبر فرمودند: «برای شما چه فرقی می کند کدامیک صحیح باشد خداوند خواست که مردم بیشتر به یاد مادر ما باشند و بیشتر برای مادر ما عزاداری و بیان فضائل ایشان را بکنند»".

وقایع منجر به شهادت

شیعیان معتقدند در اثر صدمات و جراحات وارده که در حین رویداد خانه فاطمه اتفاق افتاد و منجر به شکستگی پهلو و سقط جنین وی گردید فاطمه به شهادت رسیده است. در عین حال شیعیان بر این نظر دارند که فاطمه بین ۷۵ تا ۹۵ روز پس از وفات محمد (ص) درگذشته است. بگفتهٔ روایاتی که در منابعی مانند یعقوبی آمده‌است، زنان قریش و همسران محمد به دیدن فاطمه) می‌آیند. اما فاطمه بهاسما بیوه جعفر ابن ابی طالب، می‌گوید که از ورود آنان جلوگیری کنند. زیرا فاطمه در وضع بسیار بدی بود و در اثر بیماری بسیار نحیف شده بود.

تدفین

به گفته دانشنامه اسلام اکثریت منابع اولیه تدفین فاطمه را شبانه، مخفی و بدون حضور ابوبکر و عمر می‌دانند.

دنیس صوفی معتقد است به دلیل تواتر روایت‌های ناراحتی فاطمه از ابوبکر، به نظر می‌رسد مراسم کفن و دفن فاطمه به خواسته خود او در شب انجام شده تا ابو بکر به عنوان رئیس جامعه نتواند با مراسم تشییع او کاری داشته باشد.بدلیل اینکه فاطمه میخواست تا کسی حتی پس از وفات او را نبیند گفت تا مخفیانه دفن شود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۱۷
معصومه رستمی

اسم شما چیست؟ فاطمه، مریم، محمد، میثم یا...

دوست دارید بدانید نامتان چه معنی می دهد و ریشه اش چیست؟

امروز تعدادی از نام های دخترانه را که ریشه ی عربی دارند و شاید نام شما هم در میان آن ها باشد، انتخاب کرده و به ریشه و معنی آن ها پرداخته ایم.

 

* فاطمه

معنای ظاهری فاطمه در بیش تر فرهنگ های لغت چنین آمده است: زنی که فرزند دو ساله اش را از شیر گرفته باشد.

در صدر اسلام فاطمه نامی رایج بوده است؛ از جمله: فاطمه دختر پیامبر، فاطمه بنت اسد مادر حضرت علی (ع)، فاطمه بنت حمزه ی سیدالشهداء، فاطمه بنت عبدالله بن عمرو بن عمران بن مخزوم مادربزرگ پیامبر.

حضرت محمد(ص) می فرمایند:"همانا دخترم فاطمه نامیده شد، زیرا خدا او، فرزندانش و دوستدارانش را از آتش بریده است."

با این نگاه فاطمه به معنی کسی است که انسان ها را از آتش دوزخ می رهاند.

زهراء، حوراء، طاهره، انسیه، بتول، تقیه، حبیبه، حوریه، راکعه، رضیه، ریحانه، زهره، ساجده، سعیده، صابره، صادقه، طیبه، عارفه، عالیه، عذراء، فاضله، فریده، کریمه، کوثر، کوکب، مطهره، معصومه، منصوره، مهدیه، ناعمه، نقیه، وحیده، نوریه، حانیه، رحیمه، رشیده، سلیمه، صفیه، محدثه، حکیمه، فهیمه، حنانه، مرضیه... نیز از لقب های حضرت فاطمه (س) هستند.

 

* معصومه

معصومه یک نام دخترانه عربی است. معصومه یعنی دختر بی گناه. لقب فاطمه دختر امام هفتم موسی بن جعفر (ع) است و مزار او در قم زیارتگاه شیعیان است.

 

* زهرا

لقب حضرت فاطمه (س) به معنی درخشنده یا درخشان است. اصل آن زهراء است که در فارسی همزه آخرآن حذف شده است.

 

* رُقَیَّه

کوچک شده «رَقیه یا رُقیه» از ریشه ترقی است؛ یعنی بالارونده ی کوچک. برخی رقیه را به معنی دمنده ی افسون بر کسی نیز آورده اند.

 

* هاجَر

این نام از جمله ی «ها اجرُکِ علی دُعائک» گرفته شده است؛ یعنی ها اجرُکِ به صورت هااجر و سپس هاجَر در آمده است. می گویند فرعون مصر در زمانی که حضرت ابراهیم (ع) و همسرش سارا در مصر بودند به چشم ناپاک به سارا نگریست. و وقتی به او اشاره کرد دستش خشک شد و پی برد او زنی عادی نیست. پس از سارا خواست که او را ببخشاید و سارا از او درگذشت و دعا کرد، خداوند دعایش را برآورده کرد و دست فرعون خوب شد و در عوض دعا، فرعون کنیزی به او بخشید و گفت: «ها اجرُکِ علی دُعائک». نام کنیز از روی این جمله هاجر شد. از این رو می توان آن را معادل «پاداش دعا» در نظر گرفت.

هاجَر شبیه هیچ کلمه عربی دیگری نیست؛ زیرا اگر بخواهیم وزن آن را بگوییم ناچاریم فاعَل بگوییم که در عربی به کار نرفته است.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۳۴
معصومه رستمی

مغولان از 9 طایفه تشکیل شده بودند. 1- قبیله تاتار و قنقرات 2- طایفه قیات معروف به بورجقین که چنگیز مغول از این طایفه بود 3- قبایل اویرات و ارلاد و جلایر 4- قوم کراییت 5- قبیله نایمان که ترک بودند 6- ترکان اویغور که از قشقایی بودند 7- ترکان قرلق 8- ترکان قراختایی چین  که چنگیز خونخوار تمام این قبایل را با هم متحد کرد و چین و ایران را مورد تجاوز و ویرانی قرار داد.


در زمان حمله چنگیز مغول به ایران پادشاه ایران سلطان محمد خوارزمشاه ترک بود که خود را اسکندر دوم می خواند. او با کشتن تجار مغول جنگ ویرانگری را اغاز کرد که ایران و تمام دنیای اسلام را به ویرانی کشاند. محمد خوارزمشاه که از نسل سلجوقیان ترک بود در این زمان به جای این که مردم را دعوت به مقاومت در برابر مغولان وحشی کند با گفتن قره تاتار گلدی پا به فرار گذاشت و همه جا در روحیه مردم ترس و تزلزل ایجاد کرد. در شهر بخارا و سمرقند مردم ان ایرانی و اریایی بودند اما نگهبانان انها ترک بودند که سربازان ترک به جای این که از جان و مال و ناموس مردم دفاع کنند به ایرانیان خیانت کردند و به این بهانه که همنزاد مغولان هستند به لشکر مغولان پیوستند و مغولان هم در روز بعد به  30000 سرباز ترک لباس مغولی پوشاندند و تمام این نامردان خاین را گردن زدند و به درک واصل کردند. چنگیز با این که با ترکها اقوام و همخون بود ترکان خوارزم را دزد و حرامزاده می دانست.

همان گونه که ذکر شد در ابتدا تمام سربازان چنگیز مغول بودند اما به تدریج که در جنگها سربازان مغول کشته می شدند سربازان ترک جای انها را می گرفتند. مثل نایمانها- کراییت ها- ترکان قبچاق- ترکان اویغور- ترکان قرلق.  و در حمله مغول به ایران- ارمنستان و اروپا 80 درصد سربازان چنگیز ترک بودند. ماتیوپاریس ذکر می کند مغولان مثل سکنه بدکار دوزخ ملخ وار روی زمین را فرا گرفتند . مردم را در خون و اتش فرو کردند. شهرها را از بن برکندند. باغها را با خاک یکسان کردند. شهری و روستایی را از دم تیغ گذراندند و اگر کسی زنده می ماند ایشان را به بدترین وضع بندگی وا می گذاشتند که علیه نزدیکان و همسایگان خود در صف اول اردوی مغول بجنگند و اگر افرادی فرار می کردند مغولان انها را تعقیب می کردند و قصاب وار به کشتن انها می پرداختند. انها زنان و دختران را اسیر می کردند همه انها را عریان می کردند . چند شبانه روز به انها به صورت گروهی و دسته جمعی تجاوز می کردند و در اخر انها و کودکانشان را به زشت ترین صورت به قتل می رساندند. مغولان به سرعت برق به اروپا رسیدند و هر کجا قدم گذاشتند انها را به فجیع ترین صورت کشتند.


حمله مغول به نیشابور.

مردم را به صحرا بردند . مردان را کشتند و زنان را اسیر کردند و بعد به قتل اوردند. اشراف شهر را به طمع مال شکنجه ها کردند. مغولان در نیشابور به بریدن سر کشتگان اقدام کردند . چنگیز دستور داد نیشابور را چنان ویران کند که در انجا بتوان کشاورزی کرد . حتی سگ و گربه شهر هم زنده نگذارند. سپاهیان تولی 7 شبانه روز بر نیشابور ویران اب بستند و در ساسر ان جو کاشتند

حمله مغول به مرو

چنگیز دستور داد علاوه بر مردم شهر تمام جانوران را نیز بکشند و کسی را اسیر نگیرند و بچه در شکم مادر زنده نگذارند و دیگر کسی انجا سکونت اختیار نکند. مغولان  شهربامیان را زیر و رو کردند و ان را ماوبالیغ یا شهر اندوه نامیدند. مغولان 90 درجه عرض جغرافیایی کره زمین از چین تا اروپا  و از شهرهای ایران مانند بخارا- سمرقند- مرو- هرات- نیشابور- مشهد - سبزوار- سمنان- طالقان- قزوین- الموت- ری- کرمان- اذربایجان- ارمنستان و....میلیونها نفر هموطن ایرانی ما را به خاک و خون کشیدند و هزاران هزار زن و دختر را به بی شرمانه ترین خالت مورد تجاوز قرار دادند.

پاسخ به پان ترکها.

پانترکها به دروغ خود را از نسل سومریها می دانند و همان گونه که اشاره شد مردم اصیل اذربایجان ایران-ترکیه و البانیای قفقاز که به غلط کشور اذربایجان نام گرفته است هیچ خویشاوندی با ترکان نداشتند. ترکان از قرنهای دراز در سرزمینهای شمال چین و مغولستان و سیبری می زیستند. اما تاریخ نگاران مبدا تاریخ ترکان را سال 545 میلادی می دانند. تاسیس حکومت ترکان از موغان خان است که در سال 553 میلادی زوزانها راشکست داد و ترکان  بر همه دشتهای شرقی تا مرزهای سرزمین کره  فرمانروایی یافتند. از میان قبایل ترک ساکن شمال چین یعنی مغولستان 500 خانواده یا قبیله اشینا را می توان نام برد که از امتزاج قبیله های گوناگون پدید امدند. وازه ترک نام مجموعه ای از اقوام و قبیله هست که در سال 439 میلادی به صحرای گوبی نقل مکان کردند و بعدها چنگیز مغول تمام این قبیله ها را با هم متحد کرد و به چین- ایران و اروپا حمله کرد.

پان ترکها و گرگ خاکستری.

درقرن ششم میلادی نام گرگ در میان ترکان از اهمیت و اعتبار فراوان برخوردار بود. خان ترکی به معنای گرگ است. در طرح حمله چین به ترکان امده است که باید تصمیم به راندن کوچ نشینان گرفت و به گرگها یا ترکها حمله برد. طبق نوشته های باستان بر پرچمهای ترکان سر گرگ نقش بسته بود. طبق افسانه ها ماده گرگی از پسری ابستن شد. ماده گرگ به سرزمین التای یا مغولستان رفت و در انجا 10 فرزند زایید  از این ده  فرزند ده قبیله ترک مغول پدید امد. اقوام ترک در قرن پنجم میلادی از اختلاط قبایل ساکن دامنه کوههای التای پدید امدند. این قبیله ها چنان با هم ترکیب شدند که صد سال بعد مجموعه واحدی تشکیل دادند که انها را ترکان باستان یا تورکیوت نامیدند.

مذهب و خدای ترکان

همان گونه که اشاره شد با توجه به سفرنامه ابن فضلان که به سرزمین ترکان سفر کرده بود گروهی از ترکان الت تناسلی مردانه را خدای خود می دانستند. در مقابل ان سجده کرده و می پرستیدند اما گروهی دیگر از انها روح اسمان را می پرستیدند مثل چنگیز مغول.چون ترکان از در امیختگی قبایل گوناگون پدید امدند معتقدات انها هم متفاوت بود. ترکان باستان قدیمی ترین نیاکان خود را گرگ زاده می دانستند. شاید مقصود از پرستش نیاکان پرستش گرگ و یا شاید انسان باشد. فردوسی از جادوگران و جادوی ترکان هم سخن گفته است. . مورخانی که از ترکان سخن گفته اند به هنگام بحث پیرامون پیکارهای چنگیز خان از افسون و جادو گری ترکان سخن گفته اند. کلمه ایل هم به معنای جمع قبیله های ترک و غیر ترک است که در ان قبیله های غیر ترک از ترکان اطاعت  و پیروی می کنند.

مبدا تاریخ ترکان

ترکان از قرنهای دراز در سرزمینهای شمال چین و مغولستان و سیبری می زیستند. اما مورخان تاریخ مبدا ترکان را سال 545 میلادی دانسته اند. موغان خان در سال 553 میلادی زوزانها را شکست داد و ترکان بر همه دشتهای شرقی تا مرزهای سرزمین کره فرمانروایی یافتند به تدریج در اسیای میانه راه یافتند و سرزمین کاشغرو ختن چین را که از هزاران سال قبل اریاییها در ان ساکن بودند تصرف کردند و زبان مردم ان نواحی ترکی شد

توران ترک نبودند. اریایی بودند

استاد بارتولد می گوید نام توران در کتاب اوستا امده است. تورانیان شاخه ای از اریاییان بودند که از فرهنگ کمتری برخوردار بودند. ایرانیان و تورانیان از یک دودمان هستند و سلسله نسب پادشاهی توران به فریدون پیشدادی می رسد. اسامی کلیه نامداران توران مانند فرنگیس- افراسیاب و تهمتن و سرزمین جغرافیای انها مانند امو دریا همه اریایی است نه چینی یا ترک. در اساتیر ایران پیرامون مرز ایران و توران داستانی وجود دارد که با نام ارش کمانگیر مربوط است. . استاد ابایف به اشتراک نام اریا در اقوام ایرانی - تورانی و سکایی اشاره دارد. دیاکونوف اقوام تور را سکایی و سرزمین انها را ایران شمال شرقی می داند. استاد ابایف هم قوم تور را همان قوم سکایی اریایی دانسته است. . مارکوارت المانی هم تورانیان را مردمی ایرانی و چادرنشین می داند که از جهت فرهنگ پایین تر از شهرنشینان بودند و میان انها و ایرانیان همواره جنگ و درگیری وجود داشت. انها ایین زرتشت را نپذیرفتند و خدای اهریمن یا دیوها را پرستش می کردند و زرتشت در جنگ با انها در بلخ افغانستان به دست یک سرباز تورانی کشته شد. از قرن ششم میلادی که ترکان به اسیای میانه راه یافتند شباهت نام ترک و توران سبب شد فردوسی به اشتباه فکر کند تورانیان ترک بودند. در حالی که انها هیچ گونه رابطه ای با چینیها و ترکان نداشتند و زبان و نزاد و سرزمین انها با هم به کلی متفاوت بود. بطلمیوس هم سرزمین تور را ناحیه خوارزم دانسته است. در اوستا از سرزمین تور به عنوان بخشی از ملک فریدون سخن رفته است. . نام تور در فصل 31 از فقره 7 بندهشن به صورت توچ ذکر شده است. میان نامهای تورانی  مانند فرنگیس با نامهای ترکی  مانند موغان خان و چینی هیچ شباهتی نیست. از قرن ششم میلادی ترکان به اسیای میانه راه یافتند . قبایل ترک غز و قبچاق در ماورالنهر سکونت گزیدند و در دشتهای اسیای میانه زبان ترکی رواج گرفت . بنا به نوشته استاد بارتولد زبان ایرانی را از میدان به در کرد.

سرزمین ترکستان چین و ترکمنستان امروز سرزمین  قوم سکاها یا اقوام اریایی است.

مردم اصیل ترکیه- اذربایجان و قفقاز اریایی بودند نه ترک

تا قرن چهارم هجری ما هیچ اثری از نامهای جغرافیایی ترکی در ماورالنهر نمی یابیم. بارتولد روسی می گوید ترکان پس از سقوط دولت سامانیان بیشتر از گذشته به ان سامان مهاجرت کردند و به تدریج نام ماورالنهر عربی به ترکستان و اکنون ترکمنستان تبدیل شد و نامهای جغرافیایی ترکی پدید امد و زبان ترکی به تدریج ایرانی را از میدان به در کرد. بازماندگان همین ترکان در زمان حمله مغول به ایران در بخارا و سمرقند ساکن بودند که به جای این که از مردم خود دفاع کنند به سربازان مغول پیوستند. استاد بارتولد عقیده دارد نامهای ترکی از قرن چهارم هجری بعد از سقوط سامانیان پدید امدند. مردم اصیل ترکستان چین- ترکمستان امروز - اذربایجان و ترکیه نه از نزاد ترکان بودند و نه ترکی سخن می گفتند. سرزمین خوارزم و امودریا و سیر دریا زادگاه زرتشت است که سرزمین خونیرث نامیده می شده است که بنا به عقیده بعضی تاریخ نگاران سرزمین اولیه اقوام اریایی ماد- پارس و پارت بوده است  نه سرزمین ترکان و مغولان. از لحاظ نزادی سرزمین ماورالنهر که در اغاز توسط اریاییان مسکون بوده نیز دچار افت ترک زدگی شد و اکنون نه تنها صحرانشینان ان سرزمین حتی مردم ترکمنستان- اذربایجان- ترکیه و قفقاز هم به زبان ترکی سخن می گویند. در حالی که ترکان اصیل زرد پوست هستند قیافه های انها مغولی است و در سیبری و مغولستان زندگی می کنند و مجسمه جد انها در موزه پایتخت مغولستان اولان باتور قرار دارد.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۲۲
معصومه رستمی





































موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۲ ، ۱۴:۰۹
معصومه رستمی

شاید شنیدن اینکه کوچکترین کشور دنیا فقط شش نفر جمعیت دارد مسخره باشد. به نظر غیر واقعی میاد و شاید هم یک شوخی تلقی بشه ولی مولوسیا کشوری در وسط نوادا است که بنیانگذار آن کوین بائو نام دارد که او با اعلام مرز رسمی کشورش را جمهوری مولوسیا نامیده است. او یک مرد میانسال امریکایی به همراه دو فرزندش با سکنی گزیدن در بخشی از نوادا سالهاست این منطقه را کشور خود معرفی کرده است. به نقل از روزنامه واشنگتن پست، این مرد که همسرش را از دست داده، دارای دو پسر و سه قلاده سگ است و با احتساب حیوانات خانگی اش، جمعیت کشور او شش نفر است. این کشور شامل خانه کوین و چند مزرعه کوچک است که در مجموع ۵/۸ هکتار را شامل می شود. 

نکته قابل توجه اینکه افرادی که بخواهند از این جمهوری دیدار کنند باید حین ورود به این کشور روادید دریافت کنند و جالب اینجاست که روند صدور روادید برای گردشگران هم توسط شخص کوین بائو که خود را رییس جمهور این جمهوری می داند صادر می شود. همه چیز در این کشور شش نفره مستقل است و دارای پستخانه، واحد پول و سایت نمایشی پرتاب موشک نیز هست که همه آنها توسط رییس جمهورش کنترل و مدیریت می شود.

کوین بائو در مصاحبه با روزنامه واشنگتن پست گفت: ما مرفه ترین کشور دنیا را داریم چون اینجا خبری از اختلاف طبقاتی نیست و خدمات درمانی نیز کلا مجانی است. هر کس بیمار شد به صندوق کمک های اولیه مراجعه می کند و داروی مورد نیازش را مجانی استفاده می کند. هوا را آلوده نمی کنیم و به همین دلیل امیدواریم سازمان ملل متحد از ما که هنوز عضو آن نشده ایم، حمایت و تشکر کند. وی در مورد سابقه حمله دشمن برای اشغال این کشور افزود: تا به حال افراد زیادی به ما حمله کرده اند اما با تکیه بر سربازان ارتش که فقط دو نفر هستند، آنها را به عقب رانده ایم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۵۴
معصومه رستمی







موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۱۴:۳۳
معصومه رستمی













موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۱۴:۲۵
معصومه رستمی

دلایل خارش پوست چیست؟


خارش پوست، یکی از شایع‌ترین شکایاتی است که بیماران را مجبور می کند برای تخفیف یا درمان آن به متخصصین پوست و مو مراجعه کنند. گاه خارش چنان شدید است که فرد، قادر به خوابیدن نبوده و امکان زندگی عادی برای فرد وجود ندارد.




موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۵۶
معصومه رستمی

هر رنگ نماد چیست؟

قرمز نماد قدرت
در شرق ، رنگ قرمز یادآور آتش و از طرفی نشان دهنده‌ی تولد دوباره می‌باشد.
ققنوس پرنده‌ی سرخ جنوب ، نماد رنگ قرمز است. گفته می‌شود ققنوس خود را روی توده‌ای از هیزم آتش زد ، سپس با شکوه و عظمت از آتش برخاست. 
در زبان آلمانی ، کلمه‌ی قرمز با واژه‌های زندگی و خون هم ریشه است. 
رنگ قرمز در کیمیاگری نشانه‌ی قدرت مردانه و نشانه‌ای از سرخی خورشید است. 
تا مدت‌ها قبل رنگ قرمز در کنار رنگ سیاه ، قدرت جادوگران را نشان می‌داد.
هم چنین رنگ قرمز از نظر نمادین ، مانند خونی است که به هنگام فتح و پیروزی ریخته می‌شود. 
از زمان زندگی قبیله‌ای تا قرون وسطی وقتی کسی به جنگ یا شکار می‌رفت ، با رنگ قرمز نقاشی‌هایی روی بدن خود می‌کشید تا این رنگ قدرت جسمانی او را زیاد کند و از او در برابر مرگ و زخمی شدن محافظت نماید. در واقع انسان با به کار بردن این رنگ ف هم به دنبال خطر می‌رود و هم می‌خواهد خود را از آن حفظ کند. 
پزشکان قدیمی برای بیرون آوردن انرژی منفی و شوم از خانه از رنگ قرمز استفاده می‌کردند. گبومیان استرالیایی ، رنگ قرمز را نشانه‌ی باروری می‌‌دانستند و سنگ‌‌هایی به رنگ قرمز در مزارع خود پنهان می‌کردند تا تخم‌هایی که در زمین کاشته‌اند ، بارور شوند و جوانه بزنند. 
در شرق تا قبل از سال 1940 ، قرمز را رنگ خوش شانسی و خوش بختی می‌دانستند. 
در روسیه سال‌‌ها قبل از این که قرمز نشانه‌ی انقلاب باشد ، نشانه‌ی غرور ملی بود. 
اواسط تابستان ، نماد رنگ قرمز است ، به این علت که حرارت خورشید به بالاترین سطخ خود می‌رسد. 
در چین ، قرمز نشانه‌ی خوش اقبالی است و نو عروسان لباس قرمز می‌‌پوشند. هم چنین در مراسم جشن فرزند تازه متولد شده ، از تخم مرغ قرمز استفاده می‌کنند. 
در مذاهب یهودیت و مسیحیت ، رنگ قرمز یادآور گناه به ویژه گناهان شهوانی بوده است. پیامبر مسیحیان یوشع در کتاب مقدس از " گناهانی که مانند خون قرمزند " یاد کرده است. 

آبی نماد اعتماد 
در برخی افسانه‌‌ها ، آبی نشانه‌ی پدر آسمان است و نشان دهنده‌ی حکمت ، رهبری و پادشاهی می‌‌باشد. 
در نقاشی‌‌های کلیساها ، رنگ آبی نشان دهنده‌ی احساسات عمیق ، شکوفایی اعتقاد و تواضع در برابر خداوند و در اسلام و مسیحیت ، یادآور پاکی و ایمان است. 
رنگ آبی ، معنایی الهی و آسمانی دارد و در میان شرقی‌‌ها و غربی‌‌ها نشانه‌ای از تقدس است. به همین دلیل در کاشی‌کاری‌‌های مساجد ، حسینیه‌‌ها و مکان‌‌های مقدس از رنگ‌‌های آبی استفاده می‌کنند. چون این رنگ کمک می‌کند انسان به ملکوت بیندیشد. 
مسیحیان ، پیراهن حضرت مریم را که دارای تمام فضایل اخلاقی است ، به رنگ آسمانی نقاشی می‌کردند که نشان دهنده‌ی حفظ جان و جاودانگی او است. 
در قرن پانزدهم از اصطلاح " جوراب آبی " برای مسخره کردن زنانی که تحصیلات دانشگاهی داشتند ، استفاده می‌شد ، زیرا به نظر مردم آن زمان آن‌ها زنانگی خود را نا دیده گرفته بودند تا درس بخوانند. 
در چین قدیم قدرت‌های اصلی را با اژدها نشان می‌دادند مثلا ؛ اژدهایی که به رنگ آبی ارغوانی بود به عنوان پادشاه بهشت معرفی می‌شد از طرفی این اژدها نماد چوب نیز محسوب می‌شد. 
مردم سلتیک در شمال غربی اروپا ، آبی را رنگ خلاقیت و رنگ مقدس شاعران می‌دانستند. شاعرانی که حماسه‌ی قهرمانی‌های گذشتگان را از حفظ می‌خواندند. 
اقوام مایا در آمریکای جنوبی ، برای رنگ آبی ارزش روحانی کمتری قائل بودند و از آن برای نشان دادن مردگان دشمن شکست خورده استفاده می‌کردند. 
در هنر باستانی شرق ، رنگ آبی روشن یادآور زندگی ، سپیده‌دم ، فصل بهار ، شکوفه‌ها و حاصل‌‌خیزی است. 
آبی بسیار تیره نشانه‌ی سرمای سوزناک و یخ‌‌های خطرناک است و هم چنین آن را نشان دهنده‌ی پایان زندگی هم می‌دانند. 
زرد نماد تفکر مثبت 
رنگ زرد را نشانه‌ی ذهن و تفکر برتر می‌دانند. 
هم چنین این رنگ ، روشنی و گرما ، فضیلت جویی ، عروج انبیاء ، شادمانی و سر خوشی را به ما نشان می‌دهد. 
در زمان قدیم ، رنگ زرد نشانه‌ی روح ،آزادی و استقلال بود و اله‌ی عطارد ، مثل فرشتگان مقرب درگاه خداوند به صورت رنگ زرد ظاهر می‌شد. 
در کشور ژاپن رنگ زرد نشانه‌ی وقار و نجابت است. جنگجگویان باستان این کشور در دوران خود ، گل‌های زرد داوودی را به نشانه‌ی پیمان شجاعت ، به خود آویزان می‌کردند. 
در بین پیشگویان قدیم ، رنگ زرد توصیفی از شیر و خورشید بود. آن‌ها زرد بودن شیر را تنها عاملی می‌دانستند که او را در بین حیوانات به عنوان سلطان جنگل مطرح کرده است. 
مردم قرون وسطی معتقد بودند که سنگ‌های زرد ، بیماری را از جسم او به درون خود جذب می‌کند. 
در یونان باستان ، رنگ زرد نشان دهنده‌ی حالات زنانه بود و پوشیدن لباس زرد را برای مردا غیر قابل قبول می‌دانستند ، آن‌ها الهه‌ها و دوشیزگان را با پیراهن زرد زعفرانی نقاشی می‌کردند. 
در چین باستان برای نشان دادن امپراطور به عنوان قدرت برتر از رنگ زرد استفاده می‌کردند. در آن زمان ، تنها امپراطور حق داشت لباس زرد بپوشد و اگر کسی جرات می‌کرد لباس زرد بپوشد باید انتظار مرگ سختی را می‌کشید. 
رنگ زرد نشانه‌ی بیماری نیز بوده است. زمانی که یک کشتی دچار طاعون می‌شد ، پرچم زردی را بالا می‌بردند که نشان می‌داد کشتی در قرنطینه است. 
از ویژگی‌‌های منفی رنگ زرد این است که این رنگ نشان دهنده‌ی خیانت ، بی ایمانی ، نا امیدی ، ترس و حرص است. 
در قرن دهم در فراسنه به آدم‌های ترسو و نامرد لقب زرد می‌دادند ، در دوره‌ی انقلاب کبیر ، درهای خانه‌های مردمی را که تصور می‌شد به دولت جدید خیانت کرده‌اند با رنگ زرد رنگ آمیزی می‌کردند. 
در قدیم رنگ زرد برای نشان دادن کسانی بود که علیه کلیسای کاتولیک حرف می‌زدند و به کفرگویانی که محکوم می‌شدند در هیزم سوزانده شوند ، لباس زرد می‌پوشاندند. 
هم چنین در قرون وسطی ، یهودیان را مجبور می‌کردند که لباس زرد بپوشند. ناری‌های آلمان نیز یهودیان را مجبور می‌کردند که به لباس خود ستاره‌ی زرد بدوزند. 
در قرن حاضر رنگ زرد نشانه‌ی ملی گرایی و وطن دوستی است. آمریکایی‌‌ها برای حمایت از سربازان جنگجو به رختان رمان‌های زرد می‌‌بندند. 

نارنجی نماد شکوه و عظمت 
رنگ نارنجی ، رنگ غروب آفتاب است و شکوه و عظمت بیابان های کویر را نشان می‌دهد. 
در آداب و رسوم مصر و یهودیان باستان ، نارنجی نشان دهنده‌ی شکوه و جلال بود. در برخی موارد رنگ نارنجی نشانه‌ی آتش نیز هست. 
در مصر رنگ نارنجی نشانه‌ی الهه‌ای به نام سمکت است که سرش ، سر شیر است و ختر شجاع پادشاه خورشید می‌باشد.
در زمان قدیم برای نشان دادن قدرت و موفقیت از رنگ نارنجی در پرچم‌ها و تاج‌‌های پادشاهان استفاده می‌شد. 
میوه‌های نارنجی رنگ ، معنای خاص خود را دارند ؛ مثلا هلو نشانه‌ی طول عمر و جاودانگی است و پرتقال نشانه‌ی نیروی زندگی و قدرت خورشید می‌‌باشد. 
سبز نماد آرامش 
رنگ سبز به معنای آزادی و رهایی و نشانه‌ی زندگی است و حس آبادانی را تداعی می‌کند. 
رنگ سبز به خاطر آرام بخش بودنش به عنوان رنگ ایمنی و سلامت در جهان معرفی شده است. برای نشان دادن علائم فیزیکی بی خطر از این رنگ استفاده می‌شود. 
در قرون وسطی رنگ سبز نشانه‌ی زندگی جدید و رشد بود ، به همین دلیل رنگ سبز را برای لباس نو عروسان انتخاب می‌کردند. 
در اروپای غربی اعتقاد بر این بود که رنگ سبز ، رنگ مورد علاقه‌ی قدرت‌های بزرگ است و این قدرت‌ها می‌‌توانند کسی را که لباس سبز پوشیده ، به بد شانسی ابدی محکوم کنند. 
این خرافات تا حدی ادامه پیدا کرده است که امروزه بسیاری از افراد با ماشین‌‌های سبز رانندگی نمی‌کنند و اعتقاد دارند که احتمال تصادفات با این اتومبیل‌ها بیشتر است. 
رنگ سبز در چین نشانه‌‌ی ثروت است و در برخی اوقات یادآور باران شدیدی است که زمین را بارور می‌کند. 
در گذشته رنگ سبز یادآور زهر بود و به همین دلیل هیچ گاه داروها را به رنگ سبز نمی‌ساختند. 
در اسلام ، رنگ سبز نشانه‌ی ایمان و عقیده در دین ، توکل به خدا ، بقا و جاودانگی است و هم چنین نشانه‌‌ی روز قیامت است. 
ارغوانی نماد اشرافیت 
هزارن سال است که رنگ ارغوانی  قدرت مادی و دنیوی مخصوصا قدرت پادشاهنان مطرح شده سات. 
در زمان قدیم رنگ ارغوانی بسیار سخت تهیه می‌شد ، به همین دلیل تنها ثروتمندان لباس ارغوانی می‌پوشیدند. 
از طرف دیگر به دنیا آمدن در چنین خانواده‌ای کنایه از به دنیا آمدن در خانواده‌ای مهم و سلطنتی بود. 
در روم باستان کسانی که از نظر خانوادگی و مقام اجتماعی افراد مهمی نبودند ، نباید لباس ارغوانی می‌پوشیدند ؛ چون این کار توهین بزرگی محسوب می‌شد و آن‌ها را به اعدام محکوم می‌کردند. 
رنگ‌های بنفش و ارغوانی نشانه‌ی ثروت ، نجیب زادگی ، زیاده‌روی ، ول‌خرجی ، هرج و مرج ، مرگ ، ستایش و عظمت هستند. 
بنفش مایل به آبی ، یادآور تنهایی است و بنفش مایل به قرمز نشانه‌ی عشق خدایی و روحانیت است. 
رنگ ارغوانی جنبه‌ی روحانی نیز دارد و از آن برای لباس کشیش‌‌ها و حاشیه شال نمازگزاران استفاده می‌شود. 
امروزه در بسیاری از کشورها در مراسم عزاداری به جای رنگ مشکی از رنگ بنفش تیره استفاده می‌کنند و این رنگ به عنوان رنگ رسمی عزاداری شناخته شده سات. 

قهوه‌ای نماد سادگی 
در گذشته رنگ‌های روشن مخصوص نجیب زادگان و اشراف و ثروتمندان بود و در مقابل دهقانان و افراد طبقه‌ی پایین جامعه از رنگ قهوه‌ای استفاده می‌کردند. 
در سال 1980 لباس افسران را از آبی سیر ، سیاه و خاکستری ، به رنگ قهوه‌ای تغییر دادند تا افسران مهربان‌‌‌تر به نظر برسند و آمار آدم کشی کاهش یابد. 
هم چنین در انگلستان در اصطلاح عامیانه برای افراد بی شور و شوق و خسته از زندگی ، از کلمه‌ی قهوه‌ای استفاده می‌کنند. 

خاکستری نماد ابهام 
از این رنگ برای نشان دادن جنبه‌ی ماورایی زندگی استفاده می‌کنند. 
به داستان هایی که درباره‌ی ارواح و کسانی که از دنیای دیگر به دیدن انسان می‌آیند ، خاکستری می گویند.
خاکستری نشانه‌ی ابهام و رنگ ابر و مه است و گاه آن چه را که نمایان است پنهان می‌کند. 
در اسطوره‌های  یهودیان باستان ، رنگ خاکستری نشانه‌ی حکمت عمیق است. 
رنگ خاکستری در کلیساهای قرون وسطی ، نشانه‌ی  تواضع و پشمانی از گناه بود و راه‌بان بیش از دیگران از آن استفاده می‌کردند. 
در جنگ جهانی دوم برای توصیف زیر پا گذاشتن قوانین جیره‌بندی از اصطلاح « بازار خاکستری » استفاده می‌شد. 
رنگ خاکستری ، نشانه‌ی کمال و دانایی است و معمولا افراد با موی خاکستری آگاه و با تجربه به نظر می‌‌رسند.
رنگ خاکستری متالیک ، نشانه‌ی قدرت و ثروت است و جعبه‌ی کادوهای خاکستری متالیک اغلب از یک کادوی گران قیمت خبر می‌دهند. 

سفید نماد پاکی 
در گذشته لباس سفید نشانة‌ی ثروت بود و اگر کسی لباس سفید می‌پوشید ، مردم فکر می‌کردند خدمتکاری دارد تا آن را برایش تمیز نگه دارد. 
هم چنین مردم فکر می‌کردند کسانی که لباس سفید می‌پوشند ا مقام اجتماعی بالایی برخوردارند ؛  زیرا در آن رنگ سفیر نشانه‌ی حقیقت و پاکی است و در تمام کشورها تکان دادن پرچم سفید نشانه‌ی فریاد صلح است. 
در یونان باستان برای رفتن به رختخواب لباس سفید می‌پوشیدند تا خواب‌های خوب ببینند. 
در هند ، چین و ژاپن رنگ سفید مرگ و عزا را به خاطر می‌آورد و این به دلیل همراهی رنگ سفید با بهشت و فرشتگان است. 

سیاه نماد مرگ 
رنگ سیاه نشانه‌ی غم و اندوه ، ترس ، رازداری و مبهم بودن است. 
در اکثر جوامع غربی رنگ سیاه یادآور مرگ ، عزا و خاک سپاری است. 
رنگ سیاه با تاریکی و ترس از ناشناخته‌ها ارتباط دارد و نیروهای مافوق طبیعی یا جادویی را به خاطر می‌آورد. 
در دنیای مد ، رنگ سیاه نشانه‌ی شیک پوشی ، جذابیت و زیبایی است. 
در بریتانیا به عضوی از خانواده که باعث ننگ و رسوایی خانواده می‌شد " گوسفند سیاه خانواده " می‌نامند. 
در فرهنگ‌های غربی رنگ سیاه اغلب نشانه‌ی قدرت بسیار زیاد و پر رمز و راز بودن است. 
در فارسی وقتی می‌گوییم کسی " سیاه دل " است ، یعنی انسانی بد بین و بد دل است. 
تهیه و گردآوری :: گروه تحریریه پرداد
نام کتاب : روانشناسی رنگ‌ها
نام مولف : منیره دانایی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۴۵
معصومه رستمی