صاحب الزمان

دانش آموز کلاس ششم ابتدایی دبستان شرافت

صاحب الزمان

دانش آموز کلاس ششم ابتدایی دبستان شرافت

ماه خدا

- قال رسول الله‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: شَعبانُ شَهری، و شَهرُ رَمَضانَ شَهرُ اللهِ(1)؛‌ شعبان، ماه من است و ماه رمضان، ماه خداست .

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: شَهرُ رَمَضانَ شَهرُ اللهِ، و شَهرُ شَعبانَ شَهری؛ شَعبانُ المُطَهِّرُ، و رَمَضانُ المُکَفِّرُ (2)؛ ماه رمضان، ماه خداست و ماه شعبان، ماه من است؛ شعبانِ پاک‏کننده و رمضانِ پوشاننده [و جبران‏کننده گناهان] .

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: رَمَضانُ شَهرُ اللهِ، و هُوَ رَبیعُ الفُقَراءِ (3)؛‌ رمضان، ماه خداست. این ماه، بهار فقیران است .

- الإمام علیّ علیه‏السلام: شَهرُ رَمَضانَ شَهرُ الله‏ِ، و شَعبانُ ‏شَهرُ رَسولِ ‏الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، و رَجَبٌ شَهری(4)؛ رمضان، ماه خداست؛ شعبان، ماه پیامبر خداست و رجب، ماه من است.

 

ماه میهمانى خدا

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ـ فی وَصفِ شَهرِ رَمَضانَ ـ : هُوَ شَهرٌ دُعیتُم فیهِ إلى ضِیافَةِ اللهِ، و جُعِلتُم فیهِ مِن أهلِ کَرامَةِ اللهِ، أنفاسُکُم فیهِ تَسبیحٌ، و نَومُکُم فیهِ عِبادَةٌ، ...(5) ؛ پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در توصیف ماه رمضان فرمود: آن، ماهى است که در آن به میهمانى خدا دعوت شده‏اید و در آن، از اهل کرامت خدا قرار داده شده‏اید. نفَس‏هایتان در آن، تسبیح است؛ خوابتان در آن، عبادت است؛ عمل(خیرِ) شما در آن، پذیرفته است؛ و دعاى شما در آن، مستجاب است.

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ یُنادِی المُنادی: أینَ أضیافُ اللّه‏؟ فَیُؤتى بِالصّائِمینَ ... فَیُحمَلونَ عَلى نُجُبٍ مِن نورٍ، و عَلى رُؤوسِهِم تاجُ الکَرامَةِ، و یُذهَبُ بِهِم إلَى الجَنَّةِ (6)؛ پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: چون روز قیامت شود، منادى ندا مى‏دهد: «کجایند میهمانان خدا ؟» پس روزه‏داران را مى‏آورند ... ، آنان را بر مَرکب‏هایى عالى از [جنس] نور سوار مى‏کنند، و در حالى که تاج کرامت بر سر آنان است، آنان را به بهشت مى‏برند.

- قال الامام علیّ علیه‏السلام ـ مِن خُطبَتِهِ فی أوَّلِ یَومٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ ـ : أیُّهَا الصّائِمُ، تَدَبَّر أمرَکَ؛ فَإِنَّکَ فی شَهرِکَ هذا ضَیفُ رَبِّکَ، اُنظُر کَیفَ تَکونُ فی لَیلِکَ و نَهارِکَ؟ و کَیفَ تَحفَظُ جَوارِحَکَ عَن مَعاصی رَبِّکَ؟ اُنظُر ألاّ تَکونَ بِاللَّیلِ نائِما و بِالنَّهارِ غافِلاً؛ ... (7)؛ امام على علیه‏السلام در خطبه خویش در اولین روز از ماه رمضان فرمود: اى روزه‏دار! در کار خود بیندیش، که تو در این ماه، میهمان پروردگار خویش هستى! بنگر که در شب و روزت چگونه‏اى و چگونه اعضاى خود را از نافرمانى پروردگارت نگه مى‏دارى!

بنگر! مبادا در شب، خواب باشى و در روز، غافل. پس، این ماه بگذرد و [بار] گناهت بر دوشت مانده باشد و آنگاه که روزه‏داران پاداش‏هاى خود را مى‏گیرند، از زیانکاران باشى و آنگاه که آنان از کرامت مولایشان نصیب مى‏برند، از محرومان باشى و آنگاه که آنان از سعادت همسایگى با پروردگارشان برخوردار مى‏گردند، تو از رانده‏شدگان باشى!

- قال الإمام الباقر علیه‏السلام: شَهرُ رَمَضانَ شَهرُ رَمَضانَ، وَالصّائِمونَ فیهِ أضیافُ اللّه‏ و أهلُ کَرامَتِهِ، مَن دَخَلَ عَلَیهِ شَهرُ رَمَضانَ فَصامَ نَهارَهُ و قامَ وِردا مِن لَیلِهِ وَاجتَنَبَ ما حَرَّمَ الله‏ُ عَلَیهِ، دَخَلَ الجَنَّةَ بِغَیرِ حِسابٍ (8) ؛ ماه رمضان، ماه رمضان! روزه‏داران در آن، میهمانان خدا و اهل کرامت الهى‏اند. هر کس ماه رمضان بر او وارد شود و او روزش را روزه بگیرد و بخشى از شبش را به عبادت و نماز بایستد و از آنچه خداوند بر او حرام کرده، پرهیز کند، بدون حساب وارد بهشت مى‏شود.

 

سَرور ماه‏ها

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: شَهرُ رَمَضانَ سَیِّدُ الشُّهورِ (9)؛‌ ماه رمضان، سَرور ماه‏هاست .

- قال الإمام الرضا علیه‏السلام: إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ زُفَّتِ الشُّهورُ إلَى الحَشرِ یَقدُمُها شَهرُ رَمَضانَ عَلَیهِ مِن کُلِّ زینَةٍ حَسَنَةٍ، فَهُوَ بَینَ الشُّهورِ یَومَئِذٍ کَالقَمَرِ بَینَ الکَواکِبِ، فَیَقولُ أهلُ الجَمعِ بَعضُهُم لِبَعضٍ: وَدِدنا لَو عَرَفنا هذِهِ الصُّوَرَ! ...(10) ؛ امام رضا علیه‏السلام فرمود: چون روز قیامت شود، ماه‏ها را به رستاخیز مى‏آورند، در حالى که ماه رمضان، که با هر زیور نیکویى آراسته است، پیشاپیش آنهاست. آن روز، ماه رمضان در میان ماه‏ها، همچون ماه در میان ستاره‏هاست. مردمى که آنجا گرد آمده‏اند، به یکدیگر مى‏گویند: دوست داشتیم که این چهره‏ها را مى‏شناختیم!

منادى، از سوى خداى متعال ندا سر مى‏دهد که: «اى همه آفریدگان! اینها، سیماى ماه‏هایى است که نزد خداوند، از روزى که آسمان‏ها و زمین را آفرید، شمارشان در کتاب خدا دوازده ‏تاست. سَرور و برترِ آنها، ماه رمضان است. آن را آشکار ساختم تا برترى ماه مرا بر ماه‏هاى دیگر بشناسید و تا براى مردان و زنانى که بنده من‏اند، شفاعت کند و من هم شفاعتش را درباره آنان بپذیرم

 

شب قدر، در ماه رمضان است

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: قَد جاءَکُم شَهرُ رَمَضانَ؛ شَهرٌ مُبارَکٌ ... فیهِ لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن ألفِ شَهرٍ، مَن حُرِمَها فَقَد حُرِمَ(11)؛‌ ماه رمضان، شما را فرا رسیده است؛ ماهى مبارک ... که در آن، شب قدر است که بهتر از هزار ماه است. محروم، کسى است که از آن شب، محروم بماند.

- سُئِلَ رَسولُ الله‏ِ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله عَن لَیلَةِ القَدرِ، فَقالَ: «هِیَ فی کُلِّ رَمَضانَ»(12) ؛‌ از پیامبر خدا درباره شب قدر پرسیدند و من هم مى‏شنیدم. فرمود: «آن، در هر ماه رمضانى هست

- مسند ابن حنبل عن أبی مرثد: سَأَلتُ أباذَرٍّ قُلتُ: کُنتَ سَأَلتَ رَسولَ الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله عَن لَیلَةِ القَدرِ؟ قالَ: أنَا کُنتُ أسأَلَ النّاسِ عَنها یعنی أشدّ الناس مسألةً عنها. قالَ: قُلتُ: یا رَسولَ اللهِ، أخبِرنی عَن لَیلَةِ القَدرِ أ فی رَمَضانَ هِیَ أو فی غَیرِهِ؟ قالَ: «بَل هِیَ فی رَمَضانَ

قالَ: قُلتُ: تَکونُ مَعَ الأَنبِیاءِ ما کانوا فَإِذا قُبِضوا رُفِعَت، أم هِیَ إلى یَومِ القِیامَةِ؟ قالَ: «بَل هِیَ إلى یَومِ القِیامَةِ.»(13)

از ابوذر پرسیدم: آیا از پیامبر خدا درباره شب قدر پرسیده‏اى؟

گفت: «من از همه مردم، بیشتر، پرسشگر آن بودم .

گفتم: اى پیامبر خدا! مرا از شب قدر آگاه ساز که آیا در رمضان است یا در غیر آن؟

فرمود: "در رمضان است."

گفتم: آیا همراه با پیامبران است، تا وقتى که باشند و چون پیامبران بمیرند، شب قدر هم برداشته مى‏شود، یا آن که شب قدر تا روز قیامت هست؟

فرمود: تا روز قیامت هست

 

پی‌نوشت‌ها:

1- فضائل الأشهر الثلاثة: 44/20، الأمالی للصدوق:71/38 ، تحف العقول: 419 ، الإقبال: 3 / 293، روضة الواعظین:441، دعائم الإسلام: 1/283، بحارالأنوار: 97/68/4 .

2- کنز العمّال: 8 / 466 / 23685 نقلاً عن ابن عساکر و ج 12 / 323 / 35216 نقلاً عن الدیلمی وکلاهما عن عائشة .

3- ثواب الأعمال: 84 / 5، النوادر للأشعری: 17/2 ، فضائل الأشهر الثلاثة: 58/37، الجعفریّات: 58، النوادر للراوندی: 134/ ، بحارالأنوار: 97/75/26.

4- المقنعة: 373، مسارّ الشیعة: 56، مصباح المتهجّد: 797 .

5- فضائل الأشهر الثلاثة: 77/61، الأمالی للصدوق: 84/4، عیون أخبار الرضا علیه‏السلام:1/295/53، الإقبال:1/26، بحارالأنوار: 96/356/25.

6- مستدرک الوسائل: 4/22/4079 نقلاً عن تفسیر أبی الفتوح الرازی.

7- فضائل الأشهر الثلاثة: 108 / 101 .

8- فضائل الأشهر الثلاثة: 123/130.

9- شرح الأخبار : 1/ 223 / 207، الفضائل: 125، بحارالأنوار:40/54/89؛ فضائل الأوقات للبیهقی: 89/205، شُعَب الإیمان:3/314/3637 و ص 355/3755 ، کنز العمّال: 8/482/23734 .

10- فضائل الأشهر الثلاثة: 110/102 عن عبدالله‏ بن عامر عن أبیه.

11- تهذیب الأحکام: 4/152/422، الأمالی للمفید: 112/2 و301 /1 ، الأمالی للطوسی: 74 / 108و ص 149/ 246 ، بحارالأنوار: 97/17/34؛ سنن النسائی: 4/129، مسند ابن حنبل: 3/8/7151 و ص 412/9502.

12- سنن أبی داود: 2/54/1387، السنن الکبرى: 4/506/8526 .

13- مسند ابن حنبل: 8/117/ 21555، المستدرک على الصحیحین:1/603/1596و ج2/578/3960، السنن الکبرى: 4/505/ 8525 .

 

منبع:

ماه خدا، محمدی ری شهری،‌ج 1، ص 38.

 Facebook فارسی العربی English
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۳ ، ۱۳:۱۰
معصومه رستمی

میهمانى الهى به چه معناست؟

 

ویژگى برجسته‏‌ای که در فضاى ماه با فضیلت رمضان جلوه‏گر است، وجود زمینه‏ها و ظرفیت‏هایى است که براى میهمانى خداى سبحان فراهم آمده‏اند، آنگونه که پیامبر خدا در توصیف این ویژگى فرمود:

"هُوَ شَهرٌ دُعیتُم فیهِ إلى ضِیافَةِ اللهِ، وَ جُعِلتُم فیهِ مِن أهلِ کَرامَةِ اللهِ؛ ماهى است که در آن به میهمانى خدا دعوت گشته‏اید و از اهل کرامت خدا قرار داده شده‏اید.

در حقیقت، این ویژگى، سرچشمه همه ویژگى‏ها و برکات این ماه مبارک است. به عبارت دیگر، مى‏توان گفت که میهمانى الهى در این مقطع زمانى، و غذاهاى معنوى ویژه‏اى که خداوند براى پذیرایى از میهمانانش در چنین ضیافتى فراهم ساخته است، ریشه تحوّلات ژرف معنوى‏اى است که در این ماه با فضیلت، بر زندگى انسان سایه مى‏افکنند، و سفره‏اى است گسترده براى همگان که هر کس، مى‏تواند از برکات بى‏شمار آن برخوردار شود.

 

معناى میهمانى خدا

نخستین سؤالى که در اینجا مطرح می‌شود، معناى میهمانى خداى سبحان در این ماه و میزبانى او از دوستانش است. مگر همه مردم در همه اوقات، میهمانان خدا نیستند که بر سر سفره الهى فرود آمده‏اند؟

به علاوه، پایه میهمانى، همان خوردنى و آشامیدنى‏اى است که میزبان براى میهمان فراهم مى‏کند . پس، این چه ضیافتى است که پرهیز از خوردن و آشامیدن، نخستین شرط آن است؟

پاسخ این سؤال، از تحلیل واقع‏بینانه حقیقت انسان و شناخت بنیادهاى وجودى او به دست مى‏آید . انسان از نگاه اسلام، ترکیبى از جسم و جان است. همانگونه که جسم انسان براى تداوم وجود خویش نیازمند غذاهاى مادّى است، هویّت و حقیقت انسانىِ او نیز نیازمند غذاهاى معنوى از سنخ خود است.روشن است که خداوند سبحان، میهمانى رمضان را براى پذیرایى از جسم و وجود مادّىِ دوستانش فراهم نساخته است؛ چرا که بدن‏هاى آنان، مثل همگان، در ضیافت همیشگى خدایند،

 و به تعبیر سعدى شیرازى:

ادیم زمین، سفره عام اوست                         چه دشمن بر این خوان یغما، چه دوست(1)

 

این در حالى است که اغلب دشمنان خدا از این سفره گسترده، بیش از دیگران بهره مى‏برند. نتیجه، این که: ارزش پذیرایى از جسم و تأمین خواسته‏هاى مادّى، هرگز به پاى تأمین نیازهاى معنوى نمى‏رسد، به خصوص که قرآن کریم تصریح مى‏کند: اگر بیم آن نبود که همه مردم به کفر بگروند، کافر به بالاترین امکانات مادّى، نایل مى‏شد:

«وَ لَوْ لاَ أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَـنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فِضَّةٍ وَ مَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ * وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَ سُرُرًا عَلَیْهَا یَتَّکِـئونَ * وَ زُخْرُفًا وَ إِن کُلُّ ذَ لِکَ لَمَّا مَتَـعُ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ الْأَخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ»(2)؛ اگر بیم آن نبود که مردم (در، گمراهى) امّتِ واحد شوند، براى خانه‏هاى کسانى که به خداوندْ کافر مى‏شوند، سقف‏هایى از نقره و نردبان‏هایى قرار مى‏دادیم که از آن بالا بروند* و براى خانه‏هایشان درها و تخت‏هایى که بر آن تکیه زنند، قرار مى‏دادیم * و [نیز] انواع زیورها را . همانا همه اینها کالاى زندگى دنیایى است و سراى آخرت نزد پروردگارت براى تقواپیشگان است.

 

در حدیثی از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز آمده است:

«لَو أنَّ الدُّنیا کانَت تَعدِلُ عِندَ الله‏ِ عز و جل جَناحَ بَعُوضَةٍ، ما سَقَى الکافِرَ، وَ الفاجِرَ مِنها شَربَةً مِن ماءٍ (3)؛ اگر نبود این که دنیا در نزد خدا برابر با بال پشه‏اى هم نیست، هرگز در آن، یک جرعه آب نیز به کافر و فاجر نمى‏نوشاند!

خداى متعال در میهمان‏سراى رمضان، جان‏ها و روح‏هاى دوستانش را به ضیافت فرا خوانده است، نه بدن‏ها و وجود مادّى آنان را، و این، ضیافتى است که جز او، کسى ارزش آن را نمى‏داند. از این رو خداى سبحان فرموده است:

«الصَّومُ لى وَ أنَا أجزى بِهِ ؛ روزه، از آنِ من است و من خود، پاداش آن را مى‏دهم .

 

از سوى دیگر، شرایط و آداب این میهمانى، باید هماهنگ با ضیافت جان باشد و طعام و نوشیدنى آن، هماهنگ با ضیافت روح و هدف از آن نیز پدید آوردن تحوّل روحى و تجدید حیات معنوى انسان و تقویت بنیه روانى او .

در این زمینه، عالم ربّانى مرحوم شیخ رضا (فرزند فقیه و فیلسوف و عارف بزرگوار، شیخ محمّدحسین اصفهانى) در الرسالة المجدیّة در شرح این سخن پیامبر اکرم (صلى‏الله‏علیه‏و‏آله) که: «در این ماه، به میهمانى الهى دعوت گشته‏اید و از اهل کرامت الهى قرار داده شده‏اید»، چه زیبا نوشته است که:

بدان! این میهمانى، پذیرایى از جسم نیست و بدن تو به این میهمانى دعوت نشده است؛ چرا که تو در ماه رمضان، در همان خانه‏اى ساکن هستى که در ماه شعبان ساکن بودى و غذاى تو، همان نان و آب‏گوشتى است که در ماه‏هاى دیگر سال مى‏خوردى، [با این تفاوت که] در روزهاى این ماه، از خوردن آن منع شده‏اى؛ بلکه روح توست که میهمان این ضیافت است و به منزل و غذایى دیگر دعوت شده است که روحانى و هماهنگ با روح است .

دعوت به ماه رمضان، دعوت به بهشت است و غذاهاى این میهمانى نیز از نوع غذاهاى بهشتى است. هر دو، میهمان خانه خدایند؛ لیکن نام میهمان‏سرا در این جا «ماه رمضان» است و نامش در آنجا «غرفه‏هاى بهشتى». اینجا غیب است و آنجا مشهود و عیان؛ اینجا تسبیح و تهلیل است و آنجا چشمه سلسبیل؛ اینجا نعمت‏هاى پوشیده و اندوخته هستند و آنجا «میوه‏اى از آنچه برمى‏گزینند * و گوشت بریان پرنده‏اى که میل دارند»(4)

پس نعمت‏ها در هر جهان با پوشش همان جهان، آشکار مى‏شوند و گاهى هم هست که نعمت‏ها در همین دنیا براى پیامبران و معصومان، به شکل آن جهانى، آشکار مى‏شوند. آنچه در روایات بسیارى آمده که: پیامبر خدا براى فاطمه زهرا (علیهاالسلام) یا امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) میوه‏اى از میوه‏هاى بهشت یا جامه‏اى از جامه‏هاى بهشت آورد، گواه این مطلب است . بلکه بالاتر از این، گاهى این امور براى شیعیان خاص نیز فراهم مى‏آید، البتّه به تناسب وسعت وجود و مرتبه‏اى از کمال که به آن رسیده‏اند. بارها و بارها از نزدیک‏ترین خویشانِ سببى و نسبى خود به نظر مى‏رسد که مقصود وى، پدر بزرگوارش شیخ محمّدحسین اصفهانى (کُمپانى) باشد. شنیده‏ام که مى‏گفت:

«در یکى از روزهاى ماه رمضان، مشغول خواندن زیارت "امین الله‏" در مرقد امیرمؤمنان در نجف بودم . چون به این عبارتِ زیارت رسیدم که: «مائده‏هاى رحمت براى آنانى که از خوان نعمتت روزى مى‏طلبند، آماده است و سرچشمه‏هاى سیرابى براى تشنگان، پُر آب است»، در همان حال که در معناى آن تأمّل و اندیشه مى‏کردم، ناگهان سفره‏اى برایم آشکار شد که طعام‏ها و نوشیدنى‏هاى گوناگون بر آن چیده شده بود، آن چنان که تا آن زمان، تصوّرش را هم نکرده بودم. من مشغول خوردن از غذاى آن بودم و در همان حال به یک مسئله فقهى نیز مى‏اندیشیدم . حالتى شگفت و دهشت‏زا بود! در واقع، حقیقت غذا [ى روح]، همین است که روزه را باطل نمى‏کند ... .»

 

شراب طهور در زندگى دنیا، محبّت خداست و بهترین زمانی که براى فراهم ساختن آن مغتنم است، همین ضیافتى است که ساقى‏اش، همان میزبانش است .

هرگز مپندار که تعبیرات این بنده، خیالات و اوهام شاعران یا شطحیّات صوفیان افراطى است . هرگز مباد که از زبان قرآن و حدیث، فراتر روم یا در اعتقاداتم از آنچه خداوند و پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏و‏آله) گفته و به آن فرمان داده‏اند، پیش‏تر روم؛ بلکه مقصود، سخنِ همان خدایى است که در سوره «هل أتى» مى‏فرماید: «خداوند به آنان شراب طهور مى‏نوشاند.» (5)

 

پی‌نوشت‌ها:

1- بوستان سعدی، ص 3 .

2- الزخرف ، آیه 33 ـ 35 .

3- الأمالى، طوسى، 531 / 1162، مکارم الأخلاق: 2/368/2661، تنبیه الخواطر: 2/56، تحف العقول:40، الأمالى، صدوق: 305/348، التمحیص: 49/79؛ سنن الترمذى: 4/560/2320، المستدرک على الصحیحین: 4/342/7848، کنز العمّال: 3/195/6132 .

4- واقعه، آیه20 و 21 .

5- اشاره ‏است به حدیث ‏امام ‏صادق (علیه‏السلام) در مورد آیه‏ مذکور، که فرمود: «آنان را از هر چیزى جز خدا پاک مى‏سازد؛ چرا که هر کس به چیزى از موجودات، آلوده گردد، پاک نیست، مگر به خداى متعال.» مجمع البیان:10/623. جامع الدرر (نوشته عالم ربانى و استاد اخلاق حجة الاسلام والمسلمین حاج سیدحسین فاطمى رضوان الله‏ تعالى علیه) : 335 ـ 337 به نقل از رساله مجدیّه.

 

منبع:

کتاب ماه خدا، محمدی ری شهری، ج 1.

فیس بوکFacebook فارسی العربی English
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۳ ، ۱۳:۰۹
معصومه رستمی

آمرزش الهى

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: إنَّما سُمِّیَ رَمَضانُ؛ لِأَنَّهُ یُرمِضُ الذُّنوبَ(1) ؛‌ رمضان را به این خاطر رمضان نامیده‏اند که گناهان را مى‏سوزاند .

 

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: أتَدرونَ لِمَ سُمِّیَ شَعبانُ شَعبانَ؟ لِأَنَّهُ یَتَشَعَّبُ مِنهُ خَیرٌ کَثیرٌ لِرَمَضانَ، و إنَّما سُمِّیَ رَمَضانُ رَمَضانَ؛ لِأَنَّهُ تُرمَضُ فیهِ الذُّنوبُ ـ أی تُحرَقُ ـ (2) ؛ آیا مى‏دانید که چرا شعبان را شعبان نامیده‏اند؟ چون از آن، خیر فراوان براى رمضان، منشعب مى‏شود، و رمضان را به این خاطر رمضان نامیده‏اند که گناهان در آن، سوزانده مى‏شوند .

 

- الدرّ المنثور عن عائشة: قیلَ لِلنَّبِیِّ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: یا رَسولَ الله، ما رَمَضانُ؟ قالَ: «أرمَضَ الله‏ُ فیهِ ذُنوبَ المُؤمِنینَ و غَفَرَها لَهُم»(3) ؛ به پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله گفتند: اى پیامبر خدا! رمضان چیست؟ فرمود: «خداوند در آن، گناهان مؤمنان را مى‏سوزاند و مى‏آمرزد

 

- قال رسول الله‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: مَن صامَ رَمَضانَ و قامَهُ إیمانا وَاحتِسابا غُفِرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ،

و مَن قامَ لَیلَةَ القَدرِ إیمانا وَاحتِسابا غُفِرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ (4) ؛ هر کس رمضان را از روى ایمان و براى خدا و پاداش او، روزه بگیرد و به عبادت برخیزد، گناهان گذشته‏اش آمرزیده مى‏شود؛ و هر کس شب قدر را از روى ایمان و به امید پاداش الهى، به عبادت بایستد، گناهان گذشته‏اش بخشوده مى‏گردد.

 

- قال رسول الله‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: شَهرُ رَمَضانَ شَهرٌ فَرَضَ الله‏ُ عز و جل عَلَیکُم صِیامَهُ؛ فَمَن صامَهُ إیمانا وَاحتِسابا خَرَجَ مِن ذُنوبِهِ کَیَومَ وَلَدَتهُ اُمُّهُ(5) ؛ ماه رمضان، ماهى است که خداوند، روزه آن را بر شما واجب ساخت. پس هر کس آن را از روى ایمان و به امید پاداش الهى روزه بدارد، از گناهانش بیرون مى‏آید، همچون روزى که مادرش او را زاده است .

 

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: مَن صامَ رَمَضانَ و خَتَمَهُ بِصَدَقَةٍ؛ و غَدا إلَى المُصَلّى بِغُسلٍ، رَجَعَ مَغفورا لَهُ (6)؛

هر کس رمضان را روزه بدارد و آن را با صدقه به پایان ببرد و با غسل به نمازگاه برود، آمرزیده باز مى‏گردد .

 

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: یَأمُرُ الله‏ُ مَلَکا یُنادی فی کُلِّ یَومٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ فِی الهَواءِ: أبشِروا عِبادی! فَقَد وَ هَبتُ لَکُم ذُنوبَکُمُ السّالِفَةَ، و شَفَّعتُ بَعضَهُم فی بَعضٍ فی لَیلَةِ القَدرِ، إلاّ مَن أفطَرَ عَلى مُسکِرٍ أو حِقدٍ عَلى أخیهِ المُسلِم(7)؛ خداوند به فرشته‏اى فرمان مى‏دهد که در هر روز از ماه رمضان در هوا ندا دهد: «اى بندگان من! مژده! گناهان گذشته شما را بخشیدم و شفاعت شما را درباره یکدیگر در شب قدر قبول کردم، مگر آن که با شراب افطار کرده باشد، یا از برادر مسلمانش کینه در دل داشته باشد

 

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: إنَّ رَمَضانَ شَهرٌ افتَرَضَ الله‏ُ عز و جل صِیامَهُ، و إنّی سَنَنتُ لِلمُسلِمینَ قِیامَهُ؛ فَمَن صامَهُ إیمانا وَاحتِسابا خَرَجَ مِنَ الذُّنوبِ کَیَومَ وَلَدَتهُ اُمُّهُ(8) ؛ همانا رمضان، ماهى است که خداوند، روزه آن را واجب کرده است و من قیام (براى نماز) را در آن، سنّت قرار داده‏ام . پس هر کس آن را از روى ایمان و به خاطر ثواب الهى روزه بدارد، از گناهان خارج مى‏شود، همچون روزى که مادرش او را زاده است.

 

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: مَن صامَ رَمَضانَ؛ و عَرَفَ حُدودَهُ؛ و تَحَفَّظَ مِمّا کانَ یَنبَغی لَهُ أن یَتَحَفَّظَ فیهِ، کَفَّرَ ما قَبلَهُ

(9) ؛ هر کس رمضان را روزه بدارد و حدود آن را بشناسد و خود را از آنچه سزاوار خویشتندارى در این ماه است، نگه بدارد، گناهان پیشین را پاک کرده است.

 

آزادى از آتش دوزخ

- قال رسول الله‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: سُمِّیَ شَهرُ رَمَضانَ شَهرَ العِتقِ ؛ لِأَنَّ لله‏ِِ فی کُلِّ یَومٍ ولَیلَةٍ سِتَّمِئَةِ عَتیقٍ، و فی آخِرِهِ مِثلَ ما أعتَقَ فیما مَضى(10) ؛ ماه رمضان را ماه آزادسازى نامیده‏اند‌؛ چون خداوند در هر روز و شب، ششصد آزادشده دارد و نیز در آخر ماه، به اندازه آنچه در (روزها و شب‏هاى) گذشته آزاد کرده است .

 

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: إنَّ الله‏ تَعالى فی کُلِّ لَیلَةٍ مِن رَمَضانَ سِتَّمِئَةِ ألفِ عَتیقٍ مِنَ النّارِ قال البیهقی فی فضائل الأوقات: ... (11) ؛ خداوند، در هر شب (ماه) رمضان، ششصد هزار آزادشده از آتش دارد. بیهقى در فضائل الأوقات گفته است: نزد علماى ما، مقصود از عدد یادشده، «فراوانى» است، نه همان عدد یادشده در روایت. و همه اینها ـ که خدا داناتر است ـ براى کسى است که حدود این ماه را بشناسد و حقوق آن را نگه دارد. پس چون آخرین شب فرا رسد، خداوند به شمار همه آنچه پیش‏تر آزاد کرده، آزاد مى‏کند .

 

صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: إنَّ لله‏ِِ فی کُلِّ یَومِ جُمُعَةٍ سِتَّمِئَةِ ألفِ عَتیقٍ مِنَ النّارِ کُلُّهُم قَدِ استَوجَبوها، و فی کُلِّ ساعَةٍ مِن لَیلٍ أو نَهارٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ ألفَ عَتیقٍ مِنَ النّارِ کُلُّهُم قَدِ استَوجَبوها، و لَهُ یَومَ الفِطرِ مِثلُ ما أعتَقَ فِی الشَّهرِ وَالجُمُعَةِ (12)؛ خداوند را در هر روز جمعه، ششصد هزار آزادشده از آتش است که همه آنان شایسته آن‏اند؛ و (خداوند را) در هر ساعت از شب یا روز ماه رمضان، هزار آزادشده از آتش است که همه آنان شایسته آن‏اند؛ و او را در روز فطر، به اندازه آزادشدگان در این ماه و جمعه است .

 

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: إنَّ لله‏ِِ عز و جل عِندَ کُلِّ فَطرَةٍ الفطرة: المرَّةُ من الإفطار، عُتَقاءَ مِنَ النّارِ(13)؛ خدا را به هنگام هر نوبت افطار، آزادشدگانى از آتش است .

 

- قال الإمام الصادق علیه‏السلام: إنَّ لله‏ِِ عز و جل فی کُلِّ لَیلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ عُتَقاءَ و طُلَقاءَ مِنَ النّارِ إلاّ مَن أفطَرَ عَلى مُسکِرٍ، فَإِذا کانَ فی آخِرِ لَیلَةٍ مِنهُ أعتَقَ فیها مِثلَ ما أعتَقَ فی جَمیعِهِ (14) ؛ خدا را در هر شب ماه رمضان، آزادشدگان و رهاشدگانى از آتش است، مگر کسى که با شراب افطار کند . پس چون آخرین شبِ آن فرا رسد، به اندازه همه کسانى که در این ماه آزاد کرده است، آزاد مى‏کند .

 

- قال الإمام الصادق علیه‏السلام: إذا کانَ أوَّلُ لَیلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ غَفَرَ الله‏ُ لِمَن شاءَ مِنَ الخَلقِ، فَإِذا کانَتِ اللَّیلَةُ الَّتی تَلیها ضاعَفَهُم، فَإِذا کانَتِ اللَّیلَةُ الَّتی تَلیها ضاعَفَ کُلَّ ما أعتَقَ، حَتّى آخِرِ لَیلَةٍ فی شَهرِ رَمَضانَ تَضاعَفَ مِثلَ ما أعتَقَ فی کُلِّ لَیلَةٍ .(15)

امام صادق علیه‏السلام: چون شب اوّل ماه رمضان شود، خداوند، از آفریدگان، هر کس را بخواهد، مى‏آمرزد. پس چون شب بعد فرا رسد، دو برابر آنان را مى‏آمرزد. شب بعد، دو برابر همه آنانى را که آمرزیده و آزاد کرده است، مى‏آمرزد، تا [آن که در] آخرین شب ماه رمضان، دو برابر آنچه در هر شب آزاد کرده است، از آتش آزاد مى‏کند.

 

مجموعه برکات و ویژگى‏هاى ماه رمضان

- قال رسول الله‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ـ فی فَضلِ شَهرِ رَمَضانَ ـ هُوَ شَهرٌ أوَّلُهُ رَحمَةٌ، و أوسَطُهُ مَغفِرَةٌ، و آخِرُهُ الإِجابَةُ وَالعِتقُ مِنَ النّارِ (16) ؛‌ ـ درباره فضیلت ماه رمضان ـ ماهى است که آغاز آن رحمت، میانه آن آمرزش و پایان آن اجابت [دعا] و آزادى از آتش است .

 

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ـ مِن خُطبَتِهِ فی آخِرِ جُمُعَةٍ مِن شَعبانَ ـ : یا مَعشَرَ النّاسِ، إذا طَلَعَ هِلالُ شَهرِ رَمَضانَ غُلَّت مَرَدَةُ الشَّیاطینِ، و فُتِّحَت أبوابُ السَّماءِ و أبوابُ الجِنانِ و أبوابُ الرَّحمَةِ، و غُلِّقَت أبوابُ النّارِ (17)؛ پیامبر در خطبه خویش در آخرین جمعه ماه شعبان فرمود: اى گروه مردم! هر گاه هِلال ماه رمضان برآید، شیاطینِ سرکش به بند کشیده مى‏شوند، درهاى آسمان و درهاى بهشت و درهاى رحمت، گشوده، و درهاى آتش، بسته مى‏شوند.

 

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ـ یُبَشِّرُ أصحابَهُ ـ : جاءَکُم رَمَضانُ، جاءَکُم شَهرٌ مُبارَکٌ اِفتَرَضَ الله‏ُ عَلَیکُم صِیامَهُ، تُفَتَّحُ فیهِ أبوابُ الجِنانِ، و تُغَلَّقُ أبوابُ الجَحیمِ، و تُغَلُّ فیهِ الشَّیاطینُ، فیهِ لَیلَةٌ خَیرٌ مِن ألفِ شَهرٍ، مَن حُرِمَ خَیرَها فَقَد حُرِمَ .(18)

پیامبر خدا در مُژده دادن به یاران خویش فرمود: رمضان، شما را فرا رسیده است. ماهى مبارک، شما را فرا رسیده که خداوند، روزه‏دارىِ آن را بر شما واجب ساخته است. در این ماه، درهاى بهشت، گشوده و درهاى جهنّم، بسته مى‏شوند و شیاطین به بند کشیده مى‏شوند. در آن، شبى است که بهتر از هزار ماه است. هر کس از خیر آن محروم شود، به یقین، محروم مانده است .

 

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: إذا کانَ أوَّلُ لَیلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ نادَى الجَلیلُ ـ تَبارَکَ و تَعالى ـ : «... یا جَبرَئیلُ، انزِل عَلَى الأَرضِ فَغُلَّ فیها مَرَدَةَ الشَّیاطینِ حَتّى لایُفسِدوا عَلى عِبادی صَومَهُم.» (19) ؛ چون شب اوّلِ ماه رمضان شود، خداى با عظمت ندا دهد: «... اى جبرئیل! به زمین فرود آى و شیاطین سرکش را به بند کش تا روزه بندگانم را بر آنان تباه نسازند

 

- قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: إذا کانَ أوَّلُ لَیلَةٍ مِن رَمَضانَ فُتِّحَت أبوابُ السَّماءِ فَلا یُغلَقُ مِنها بابٌ حَتّى یَکونَ آخِرُ لَیلَةٍ مِن رَمَضانَ، فَلَیسَ مِن عَبدٍ مُؤمِنٍ یُصَلّی فی لَیلَةٍ مِنها إلاّ کَتَبَ الله‏ُ لَهُ ألفـا و خَمسَمِئَةِ حَسَنَةٍ بِکُلِّ سَجدَةٍ،... (20) ؛ چون اوّلین شب (ماه) رمضان شود، درهاى آسمان، گشوده شوند. پس هیچ درى از آنها بسته نمى‏شود تا آن که آخرین شب رمضان فرا رسد. هیچ بنده مؤمنى در شبى از آن، نماز نخوانَد، مگر آن که خداوند براى هر سجده، هزار و پانصد حسنه بنویسد و برایش خانه‏اى از یاقوت سرخ که شصت هزار در دارد، در بهشت بنا کند که براى هر درى قصرى طلایى و آراسته به یاقوت سرخ است. پس چون اوّلین روز (ماه) رمضان را روزه بگیرد، همه گناهان گذشته‏اش تا مثل آن روز، آمرزیده شود. و هر کس به (ماه) رمضان برسد، هر روز، هفتاد هزار فرشته از نمازِ بامداد تا آنگاه که (خورشید) پوشیده در حجاب شود، براى او آمرزش مى‏طلبند. و براى او در برابر هر سجده‏اى که شب یا روز در ماه رمضان به جا آورده است، درختى خواهد بود که سوار، در (امتداد) سایه آن (باید) پانصد سال راه برود.

 

پی‌نوشت‌ها:

1- الفردوس: 2/60/2339، کنز العمّال: 8/466/23688 نقلاً عن محمّد بن منصور السمعانی وابن مندة فی أمالیهما، الدرّ المنثور:1/ 444 نقلاً عن ابن مردویه و کلّها عن أنس .

2- مستدرک الوسائل: 7/484/8710 نقلاً عن القطب الراوندی فی لبّ اللباب؛ کنز العمّال: 8/591/24293 نقلاً عن أبی الشیخ فی الثواب والدیلمی عن أنس .

3- الدرّ المنثور: 1/ 444 نقلاً عن ابن مردویه والأصبهانی .

4- سنن الترمذی: 3/67/683، صحیح البخاری: 2/672/1802، صحیح مسلم: 1/524/175، سنن أبی داود: 2/49/1372و لیس فیها «و قامه»، فضائل الأوقات للبیهقی:40 / 57؛ فضائل الأشهر الثلاثة: 105/ 94 عن ابن عبّاس و ص 142/154 و لیس فیه ذیله، الأمالی للطوسی: 150/247 کلاهما عن أبی هریرة و لیس فیهما «وقامه»، بحارالأنوار: 96/366/42 و ج 97/17/35.

5- تهذیب الأحکام: 4/152/421 عن عبدالرحمن بن عوف عن أبیه، عوالی اللآلی: 3/132/1، بحارالأنوار: 96/ 375/63 .

6- ثواب الأعمال: 102/1 عن أنس، بحارالأنوار: 90/363 /15؛ المعجم الأوسط : 6/57/5784 عن أبی هریرة، کنز العمّال: 8/482/23733 .

7- الدعوات: 207/561، بحارالأنوار: 97/ 5 / 5 .

8- مسند ابن حنبل: 1/413 / 1688، سنن ابن ماجه:1/421/1328، سنن النسائی: 4/158، مسند أبی یعلى:1/395 /862 کلّها عن عبدالرحمن بن عوف نحوه؛ مستدرک الوسائل: 7/397/8516 نقلاً عن القطب الراوندی فی النوادر عن عبدالرحمن عن أبیه عنه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و فیه «شهر فرض الله‏ صیامه و سنّ قیامه ... .»

9- مسند ابن حنبل: 4/110/11524، صحیح ابن حبّان: 8/220/3433 ، السنن الکبرى: 4/501/8505، مسند أبی یعلى: 2/19/1053 کلّها عن أبی سعید الخدری، الزهد لابن المبارک (الملحقات): 24/98 عن عطاء بن یسار، کنز العمّال: 8/481/23727؛ فضائل الأشهر الثلاثة: 131/138 عن أبی سعید الخدری.

10- النوادر للأشعری: 18 / 2 عن إسماعیل بن أبی زیاد عن الإمام الصادق علیه‏السلام، بحارالأنوار: 96/381/6 .

11- شُعَب الإیمان:3/303/3604، فضائل الأوقات للبیهقی: 44/ 69 کلاهما عن الحسن، کنزالعمّال: 8/479/23719.

12- مستدرک الوسائل : 7 / 484 / 8710 نقلاً عن القطب الراوندی فی لبّ اللباب .

13- فضائل الأوقات للبیهقی: 44 / 67 عن أبی اُمامة .

14- الکافی: 4/68/7، تهذیب الأحکام: 4/193/551، کتاب من لا یحضره الفقیه: 2/98 /1838، الأمالی للصدوق: 113/91 کلّها عن محمّد بن مروان، بحارالأنوار: 96/362/31 .

15- الإقبال: 1/28 عن محمّد بن مروان، المصباح للکفعمیّ: 836.

16- الکافی: 4/67/4، تهذیب الأحکام: 3/58/198و ج 4/153/423.

17- الکافی: 4 / 67 / 6، تهذیب الأحکام: 4 / 193 / 550، کتاب من لا یحضره الفقیه: 2/97/1833، ثواب الأعمال: 89/2.

18- فضائل الأوقات للبیهقی: 37/45، سنن النسائی: 4/ 129، مسند ابن حنبل: 3/ 8 / 7151 و ص412/9502، الأمالی للمفید: 112/2 و ص 301 /1، بحارالأنوار: 96/366/41 .

19- بحار الأنوار: 96/348/51، الأمالی للمفید: 230/3، فضائل الأشهر الثلاثة : 126 / 133، فضائل الأوقات للبیهقی: 64/ 29، تاریخ دمشق : 52 / 291، کنز العمّال: 8 / 586 / 24281 .

20- فضائل الأوقات للبیهقی: 40/60، شُعب الإیمان: 3/314 / 3635، کنزالعمّال، 8/470/23706 .

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۳ ، ۱۳:۰۷
معصومه رستمی

خلاصه ای از زندگی‌نامه امیرکبیر بعنوان رگ‌هایی که درحمام فین‌گشوده‌شد.

تاریخ تولد او به طور دقیق معلوم نیست ، اما فریدون آدمیت ، حدس می زند که سال تولد او 1222 هجری است  . در هزاوه فراهان متولد شد. خانواده پدر و مادری او از طبقه پیشه ور بودند. پدرش کربلایی محمد قربان نام داشت که نخست آشپزمیرزا عیسی (میرزای بزرگ) قائم مقام اول بود و پس از او همین شغل را در دستگاه پسرش میرزا ابولقاسم قائم مقام ثانی داشت .

 قائم مقام به او علاقه می ورزید و فرزند او را نیز دوست داشت . امیر کبیر آینده ، بسیاری از آموخته های خود را مدیون قائم مقام بود و در واقع باید گفت «امیر کبیر از زمان خردسالی در سایه سه مردی بزرگ شده و تربیت یافت که نه تنها جملگی خواهان تغییرات و اصلاح طلب بودند ، بلکه به لحاظ اخلاق و رفتارهای سیاسی بدون تردید یک سروگردنبالاتر از هم عصران و هم ردیفان خود به شمار می آمدند. او از قائم مقام معرفت ، کتابت ، انشا و کیاست آموخت و خدمتبه عباس میرزا او را وارد افق های اصلاح طلبی و ترقی خواهی کرد.»(سنت و مدرنیته ص 243) . میرزاتقی خان از دوران کودکی به فراست و تیز هوشی مشهور بوده و داستان ها از دوران کودکی و نوجوانی او نقل شده است . 

قائم مقام او را ستوده است . او پله های ترقی را یکی یکی پیمود . او ابتدا از منشیان دستگاه قائم مقام بود ، سپس در خدمت میرزامحمدخان زنگنه امیر نظام به معاونت او رسیده و به لقب وزیر نظام ملقب گردیده است . او قبل از رسیدن به صدارت سه ماموریت برون مرزی داشته است . دوبار به روسیه و ایروان و یک بار هم به عثمانی و به شهادت تاریخ درهرسه مورد از خود کفایت و شایستگی نشان داده است و سفر اول او به روسیه که به همراه خسرومیرزا برای عذرخواهی از قتل گریبایدوف در تهران بود ، برای امیرکبیرآینده بسیار جالب و تاثیر گذار بوده است و به تعبیر آدمیت «بسیار آموزنده بود». (امیرکبیر و ایران ، ص 60)او در آنجا با پیشرفت های دنیای جدید آشنا شد ، کارخانه ها را دید ، از آموزشگاه ها و دانشگاه ها بازدید کرد و «اعجاز علوم غربی را به چشم دیدند»یکی از مهم ترین ماموریت های او شرکت در انعقاد معاهده ارزنه الروم در عثمانی بود . اقبال آشتیانی کفایت و کاردانی او را دراین ماموریت ستوده است . روبرت کرزن دبیر نمایندگی انگلیس در این کنفرانس درباره او چنین نظر داده است : «میرزا تقی خان و ورای هرگونه قیاسی ، برجسته‌ترین نمایندگان چهاردولت‌بودکه درکنفرانس ارزنه‌الروم‌گردآمده‌بودند.» 

امیرکبیر با برخی از اصلاحات دولت عثمانی آشنا شد ،‌پاره‌ای از کتاب ها و روزنامه ها را مطالعه کرد و حتی دستور ترجمه بعضی از کتاب ها را داد . بی شک این ماموریت نیز در تصمیم گیری‌های آینده او برای اصلاحات بی تاثیر نبوده است. 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۱۳
معصومه رستمی

یورش مغولان به ایران و تخریب نیمی بیشتر از این سرزمین و کشتار میلیونها انسان رویدادی بود که به گفته ابن اثیر: « از بدو آفرینش آدم تاکنون … همانندش نیامده [1]» . موضوع ساده ای نیست که فقط به تکبر و نخوت سلطان محمد خوارزمشاه نسبت داده شود . بعضی از مورخان را نظر بر این است که اگر خوارزمشاه سفرا و بازرگانان مغولی را نمی کشت این تهاجم انجام نمی گرفت . این نوع قضاوت برای اتفاقاتی که از مهم ترین رویدادهای تاریخی محسوب می شود دلیل پیش پا افتاده ای است در ریشه یابی تهاجم چنگیز به ایران و دیگر بلاد اسلامی علاوه بر جریان سفرا و تجار سرانگشت اتهام به ضرورت به سوی بغداد و ناصر خلیفه عباسی که محرک اصلی فتنه بوده دراز می شود . در حالی که تضادهای درونی امپراطوری تازه تأسیس چنگیز و اشرافیت فئودال چادرنشین، در ارزیابیها نادیده انگاشته می شود .سعی بر این است که در بررسی علل حمله چنگیز به ایران سه موضوع مذکور را مورد تجزیه وتحلیل قرار داده و دیدگاههای مختلف مورخان را بازگو نمائیم: 
1 - کشته شدن بازرگانان و سفرای مغول: 
پس از مبادله سفرا بین ایران و مغولستان کاروانی با مال التجاره زیاد از طرف چنگیزخان روانه ایران شد اما کاروان مال التجاره در اترار غارت شده و به فرمان حاکم خوارزمشاه همة بازرگانان گردن زده شده بودند فرستادگان چنگیز قربانی آز و طمع و سوء ظن خوارزمشاه گشته بودند شاید سلطان محمد دستور قتل عام آنان را نداده بود ولی پس از ماجرا جانب حاکم خود را گرفت و از تسلیم وی ممانعت کرد گذشته از آن اهانت دیگری نسبت به چنگیزخان روا داشت و آن صدور فرمان قتل سفیر «ابن کفر ج بغرا» و تراشیدن ریش همراهان بود که برای درخواست تسلیم حاکم ارترا به دربار خوارزمشاه آمده بودند لازم به یادآوری است سفرا که ایلچی یا آلچی نامیده می شدند معرف یک عشیره یا قبیله بوده اند وضعیت خاصی داشتند و سفیر وجودی مقدس به شمار می رفت . 
بنا به گفته ابن اثیر: «انگیزة خوارزمشاه در کشتن بازرگانان مغول تنها آزمندی نبود بلکه می خواست از گسترش روابط بازرگانی با خان مغول جلوگیری کند تا اسلحه و ساز و برگ به سپاهیان چنگیز نرسد . چه جاسوسان او خبر داده بودند که مغولان سرگرم ساختن اسلحه هستند [2] . » 
البته ابن اثیر کشتار سفرا را تنها حمله به ایران نمی داند در این باره می گوید که :«سبب تاخت و تاز مغولان به شهرهای اسلامی غیر از اینهاست [3]…» 
محمد نسوی می نویسد: « چنگیزخان از سلطان تسلیم ینال (غایرخان) را خواست و سلطان از ترس لشکریان و امراء بزرگ که از خویشان ینال بود خواستة چنگیز را اجابت نکرد و اعتقاد کرد که اگر با چنگیزخان جواب به لطف گوید طمع او زادت شود خود را بگرفت و تجلدی نمود و فرمود تا آن رسولان بی گناه به قتل آوردند و به شومی آن چند قطره خون ناحق، خون چندین اهل اقالیم که جمله مسلمانان بودند هدر شد و بهر قطره سیلی از خون حرام در جوی حسام بلکه بر روی رغام جاری گشت کینه ای توخت و جهانی سوخت [4].» 
ابن العبری عقیده دارد که بازرگانان مغولی به دستور خوارزمشاه کشته شدند و همین عمل باعث تحریک احساسات چنگیز و حمله بر ایران شد : «غایر خان برای سلطان کشتن تجار و تصرف اموال آنها را به عنوان یک کار خوب جلوه داد و سلطان محمد به او اجازه داد آن امیر تمام تجار را کشت مگر یکی از آنها که توانست از زندان فرار کند … این عمل سلطان محمد در نظر چنگیزخان یک مصیبت بزرگی جلوه کرد و بی نهایت متأثر شد و خواب از سرش پرید … و به بالای یک تپه بلند رفت و سرش را برهنه کرد و به سوی خدا تضرع و زاری کرد و از خدا کمک می طلبید تا او را یاری کند و او بتواند انتقام این ظلم را بگیرد… [5]» 
وصاف گوید:«چنگیز از این عمل سلطان محمد سخت برآشفت در سال 615 ه ق با لشکری از تاتار قصد ممالک سلطان محمد کرد ابتدا قاصدی بفرستاد که به دست خود آب صاف صلح و صفا را گل کردی و آتش هوی را به باد خود رأیی تیره ساختی جنگ را آماده باش که به هر قطره خون بیگناهان سلامت جوی ، جویی از خون چون جیحون روان خواهد شد و در عوض هر قیراط دینارها پرداخته خواهد گشت. [6]» 
بار تولد در ترکستان نامه کشته شدن سفراء و بازرگانان را علت اصلی حمله ندانسته و می نویسد: 
«گسترش امپراطوری عظیمی مانند امپراطوری مغول پس از پیروزی مغولان در چین شمالی و ترکستان شمالی و تصادم آن با امپراطوری خوارزمشاه دیگر گریزناپذیر شده بود مسأله انتقام گرفتن خان مغول از خوارزمشاه به خاطر کشتن فرستادة خان دلیل نیرومند برای جنگ بوده اما علت اصلی نبوده … [7]» 
همین نویسده در اثر جدیدش علت اصلی رامتوجه سلطان محمد خوارزمشاه نموده و می نویسد: 
«مقایسه اطلاعات موجود در منابع اسلامی و برخورد آنها با این پیکار ما را به این نتیجه می رساند که جنگ میان خوارزمشاه و چنگیز اگر از جانب خوارزمشاه برافروخته نشده باشد دست کم با نیات جهانگشایانة تسریع شده و نه با نیات جهانگشایانه چنگیزخان [8]». 
با بار تولد می توان موافق بود که کشتن فرستاده خان دلیلی نیرومند برای جنگ بوده اما علت اصلی نبوده و بعد از واقعه اترار جنگ اجتناب ناپذیر شده بود . 
2 – نقش خلیفة عباسی در کشاندن مغولان به بلاد اسلامی: 
خلیفه عباسی الناصر لدین الله با سلطان محمد خوارزمشاه میانه خوبی نداشت و از هر فرصت ممکن برای تحریک حکومتهای محلی در شرق علیه خوارزمشاه استفاده می کرد و قدرتمندی سلطان محمد برای دستگاه خلافت چنان خطری بود که خلیفه باطناَ بی میل نبود که حریف خود را به دست مغولان بیند و از شر او راحت گردد. برای اثبات این ادعا شواعد تاریخی زیاد وجود دارد که به چند مورد اشاره می شود : 
ابن اثیر که خود ناظر آخرین دوره خلافت عباسی و حملات مغول بوده است با صریح ترین تعبیر نقش خلیفة عباسی الناصر لدین الله را در کشاندن مغولان به سرزمینهای اسلامی تأیید کرده و می نویسد: 
«آنچه ایرانیان به او نسبت داده اند که او مغولان را در مورد بلاد اسلامی به طمع انداخته و در این رابطه با آنها به نامه نگاری پرداخته درست است این ضربة عظیمی است که هر گناه بزرگی در مقابل آن کوچک است [9]» 
ابوالغداء (729 ه ق ) یکی دیگر از مورخین اهل سنت نیز این امر را تأیید کرده و می گوید : 
«از دشمنی که میان ناصر و خوارزمشاه وجود داشت ناصر می خواست که خوارزمشاه گرفتار آنان (مغولها) باشد و قصد عراق نکند [10] . » 
در ورایت دیگری از قول «روبروک» که خود در دستگاه مغول بوده آمده است که : «بار دیگر سفیر خلیفه بقرافروم رسید این فرستاده مأموریت داشت تا با امپراطور جدید قرارداد صلح منعقد سازد و متعهد گردد که ده هزار سوار برای پیشبرد فتوحات در ایران در اختیار مغولان گذارد خان مغول خواستار آن بود که خلیفه تمام استحکامات قلاع خود را ویران کند و البته این پیشنهاد توسط سفیر خلیفه رد شد [11]». 
میرخواند صاحب روضه الصفا می نویسد: «خلیفه از روی ناچاری به این فرمانروا یعنی تموچین روی آورد تا خطری را که از جانب همسایگان متوجه قلمرو خلافت بود دفع نماید [12].» 
پاول هرن نیز عقیدة استمداد خلیفة عباسی از خان مغول را تأیید کرده و می نویسد : « باید گفت در این موقع هستی خلیفه در خطر بود زیرا خوارزمشاه مصمم بود خلیفه را از سیاسی ظاهری و روحانی محروم کند و به جای او یک خلیفه از علویان منصوب دارد و ناصر لدین الله از ترس جان چنگیزخان را برای حمله به ایران تشویق کرد چنگیزخان در اجابت این دعوت فرصت را از دست نداد [13].» 
اشپولر با استناد به نوشته میرخواند این توهم را که ارتباط خلیفه با چنگیزخان از ناحیه مخالفان مذهبی خلیفه طرح شده باشد رد کرده و می نویسد: «اکنون نمی توان با اطمینان گفت که آیا خلیفه خود در وارد کردن بزرگترین ضربة تاریخ بر عالم اسلام مصمم بوده است یا نه . اما سر زدن چنین عملی از الناصر لدین الله که سخت سرگم سیاست بود غیرممکن نمی نماید چون میرخواند در ارسال این پیغام از جانب خلیفه به خان مغول تردیدی نداشته است می توان گفت که در آن عصر دیگران نیز آن را متحمل می دانسته اند از آن گذشته به دشواری می توان پذیرفت که در قرن نهم به منظور سود جویانه ای چنین خبری را اشاعه داده باشد [14] . » 
بارتولد معتقد است که چون میان خوارزمشاه و بغداد کدورتی بوده این خبر به صورت شایعات مبهم انتشار داشته است بدین سبب تصور نمی رود که خبر مربوط به دعوت مغولان از طرف ناصر خلیفه علیه خوارزمشاهیان شایان توجه و مهم باشد [15] . ولی بار تولد در اثر جدیدش که در سال 1926 م یعنی پنج سال پیش از مرگش در ترکیه مجموعة سخنرانیهائی داشته و با نام تاریخ ترکهای آسیای میانه به فارسی ترجمه شده است نظریه قبلی خودش را تا حدودی تعدیل و به واقعیت نزدیک شده و تلویحاَ نامه نگاریها و نقشه های خلیفه را بی تأثیر در جنگ ندانسته و می گوید : «مسئله بسیار مهم برای ما تصادم میان چنگیزخان و محمد خوارزمشاه است این برخورد تاکنون بیشتر نتیجه هدفهای جهانگشایانه قلمداد شده و اغلب کوشیده اند ثابت کنند که حتی خارجیان به خصوص ناصر خلیفة عباسی بغداد چنگیزخان را به طرح نقشه های وی برنیانگیخته باشند دست کم با نفوذ خود از او حمایت کرده اند با وجود این ، مقایسه اطلاعات موجود منابع اسلامی و برخورد آنها با این پیکار ما را به این نتیجه می رساند که بعد از واقعة اترار حمله مغولان بر ضد قلمرو شاه خوارزم اجتناب ناپذیر شده بود و نیازی به تحریکات ناصر خلیفه یا شخص دیگری برای اقدام با این حمله نبود [16]. » 
عباس اقبال گوید: « اگرچه علت حملة چنگیز به ممالک خوارزمشاهی و بهانة او در این اقدام امور دیگری بوده است و تنها دعوت خلیفه او را بر این کار وانداشته ولی رفتن سفیری از جانب ناصر پیش چنگیزخان و علت دشمنی خلیفة مسلمین با خوارزمشاه و دادن اطلاعات در باب احوال ممالک اسلامی که لازمة دعوت خان مغول به جنگ با خوارزمشاه بود چنگیر را مایل و جری کرده [17]… » 
3 – نقش تضادهای درونی امپراطوری چنگیزخان در حمله به ایران: 
عده ای از محققان تاریخ مغول را عقیده بر این است که از زمانی که چنگیزخان مغولستان را یکپارچه کرده و قدرت جنگاوری خود را محکم ساخته بود برخورد بین ایران و مغولها غیرقابل اجتناب بود و در واقع چنگیزخان متکی بر اشرافیت فئودال چادرنشین بود لذا سیاستهای وی تحت تأثیر نیازهای این اشرافیت قرار داشت . پیکولوسکایا محقق روسی می نویسد : «محرک سیاست جهانگشاری چنگیزخان همانا منافع اعیان چادرنشین فئودال شده بود از قدیم درآمد اعیان مذبور را نه تنها بهره کشی از آراتها (سرف) تشکیل می داد بلکه به همان اندازه از جنگهای غارتگرانه میان اولوسهای مجاور منتفع می شدند از آنجا که پس از وحدت مغولستان جنگهای داخلی در آن کشور متوقف شد اعیان چادرنشین که نمی خواستند از غنایم جنگی محروم گردند به فتوحات خارجی و جهانگشایی متمایل می شدند و از آنجایی که موفقیت در این جنگها مستلزم وجود یک حکومت نیرومند و تنسیقات سخت نظامی بود اعیان مغول با کمال وفاداری به خدمت چنگیزخان کمر بستند [18]. » 
چنگیزخان می دانست تنها سیاست استیلاجویانه می تواند وفاداری اشراف چادرنشین مغول را برای وی تأمین کند و او را از خیانت، سرکشی و جنگهای داخلی و امپراطوری ساخت وی را از فروپاشیده شدن سریع در امان دارد گذشته از این چیره شدن بر سرزمینهایی دیگر می بایست خصومتهای طبقاتی میان اشراف و توده کوچ نشینان وابسته ـ آراتها ـ را که در جامه مغول پدید آمده بود فرونشاند و سست گرداند. [19] 
مواردی از نشانه های تضاد در میان اشراف و توده های محروم را در مبحث قشربندی جامعه ایلاتی به اجمال مرور کردیم و از قول واسیلی یان آوردیم که چنگیز چگونه وعده تسلط بر ثروتمندترین کشورهیا جهان را به پیروانش می دهد و نیز به است آنها قول می دهد که در اندک زماین توانگر شده و با غنایم و احشام زیاد مواجه خواهند شد . 

نویسندة تاریخ امپراطوری زرد می گوید: « چنگیز سیاست دو پهلو داشت او برای بدست آوردن فرصت سیاست ترغیب و تهدی را در یک زمان اجرا می کرد وعدة صلح می داد و در عین حال آمادة جنگ می گشت . چنگیزخان می دانست که زمان به سود وی می چرخد تخت سلطنت سلطان محمد به لرزه افتاده بود بی شک وقت آن می رسید که سردار مغول بتواند در برابر جهانیان حق را به جانب خود جلوه دهد . چنگیزخان مردی خردمند بود و می دانست که باید در جنگی بزرگ و پرمخاطره که هدف آن نه تنها کسب پیروزی بلکه تأسیس یک دولت بزرگ عشایری بود که می بایست هزاران سال دوام داشته باشد خود را بی گناه و مظلوم جلوه دهد [20] . » 
کارل بروکلمان نیز انگیزه های اقتصادی را در حملة مغول به ایران مؤثر دانسته و گوید: 
«شاید انگیزه های اقتصادی مانند آنچه سابقاَ عربها را به کشور گشائی وا داشت یا مانند مبارزاتی که میان شبانان و نگاهدارندگان اسب در گرفت در این حمله بی تأثیر نبوده است. [21]» 
استاد بسیار بزرگوار دکترحسین آلیاری با ذکر دلائلی گناه تهاجم چنگیزخان به ایران را متوجه سلطان محمد خوارزمشاه می کند . قبل از هیچ گونه اظهار نظری به بیان دیدگاه ایشان می پردازیم: 
«مقصر اصلی در تحریک و هجوم مغول ها که منجر به نابودی میلیون ها نفر مسلمان و تخریب و سوختن شهرهای بی شمار اسلامی گردید خود سلطان علاء الدین محمد می باشد، غرور بیجا و فکر کوچک و طمع کاری بیش از اندازة او و از طرف دیگر ضعف و ترسی که بر وجودش مستولی شده بود این ضایعه اسفناک را برآورد به عقیدة من با علم به اینکه در حادثة اترار ترکن خاتون و سرداران وابسته برای او دخالت تام داشته اند باز نبایستی سنگینی گناهان سلطان محمد را سبک ترش نمود و کوشید تا تاریخ جدید اعتباری شایسته برای او در نظر بگیرد. 

ما بر خلاف بعضی از محققین و متخصصین تاریخ مغول عقیده داریم که اگر حادثه اترار به وقوع نمی پیوست و سلزان سیاست مدبرانه ای اتخاذ می نمود ایران در معرض حملات وحشیانه مغولها واقع نمی شود از یک طرف با تحقیق و مطالعه وقایع آن زمان می بینیم که مغولها احتیاجی نداشتند تا نیاز اقتصادی خود را از ایران تأمین نمایند و از طرفی هنوز مجادله بر علیه کوچلک خان پایان نیافته بود و مغول ها در چین و تنگوت گرفتاریهایی داشتند و نمی توانستند در سه جبهه جنگ را شروع نمایند و از طرف دیگر سیاست خارجی خوارزمشاهیان طوری بود که آن دولت را در نظر چنگیزخان بزرگ و پرقدرت جلوه می داد ما برای تایید مسایلی که پیش کشیدیم به یک دلیل مهم اکتفا می کنیم موقعی که برای مغولها راهی جز جنگ باقی نماند و چنگیزخان تصمیم به نبرد گرفت مدتی طول کشید تا سپاه خود را برای این هدف مهیب آماده سازد در حقیقت چنگیز هنوز آن قدرت را در خود نمی دید که هجوم آنی را بر علیه ایران شروع نماید . می بینیم او تابستان 1219 م را در کنار رودخانه ارتیش می گذارند و با تمام قدرت شروع به جمع آوری سپاه از قبایل مغولستان می کند و این آماده شدن تا سال 1220 م ادامه می یابد . [22] » 
با اینکه دلایل ارائه شده قانع کننده است اما در این مورد با دیوید مورگان هم عقیده ام که چنگیز دست کم دو این مرحله تمایلی به درگیری نظامی با خوارزمشاه نداشت او در چین کاملاَ درگیر بود و امپراطوری قابل توجهی را نیز به زیر سیطرة خود درآورده بود که هنوز به طور کامل هضم نشده و سامان پیدا نکرده بود اما چنانچه بر اساس تاریخ بعدی مغول و گسترش فتوحات آنها به داوری بنشینیم بی شک و در هر صورت خوارزم در نهایت مورد حمله قرار می گرفت اما ماجرا به این صورت پیش رفت که خوارزمشاه کنترل این قضیه را از دست چنگیزخان خارج کرد و با اعمال خویش جنگ را اجتناب ناپذیر کرد [23] . در مجموع می توان نتیجه گرفت که ارادة خان مغول به کشور گشای و حس توسعه طلبی شدید در میان مغولان می تواند انگیزه اصلی شروع جنگ باشد و بالطبع مغولان متوجه ضعف داخلی دولت خوارزمشاهی بودند در چنین شرایطی هجوم صحرانشینان به سرزمینهای ثروتمنددتر اقوام با فرهنگ و تمدن امری اجتناب ناپذیر بوده تنها برخورد سنجیده تر خوارزمشاه با فرستاده های چنگیزخان می توانست هجوم مغولها را به تأخیر انداخته و روابط بازرگانی و صلح آمیز ادامه داشته باشد . بدیهی است نه کشتار بازرگانان و ربودن اموال آنان قابل توجیه است و نه کشتن میانجی و به قتل رساندن ایلچی و در خیانت و بلاهت دربار خوارزمشاهی هم نمی توان ادنی تردیدی داشت ولی ایلغار مغول در مبنی و اساس امری طبیعی و به قصد تحصیل ثروت و به چنگ آوردن مال و غنیمت و رفع احتیاجات مادی و امثال این امور بود و گرفتن انتقام از محمد اغری بهانه ای ظاهری بوده است . به قول ساندرز بی حرمتی اترار که ضمن آن یک سفیر نیز کشته شد به چنگیزخان مجال می داد که نه به عنوان متجاوز بلکه به عنوان تلافی کنندة یک خطا تأسف آمیز ظاهر شود . 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۰۶
معصومه رستمی











موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۵۷
معصومه رستمی













موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۴۹
معصومه رستمی

حجم: 1.17 مگابایت
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۴۸
معصومه رستمی

حجم: 141 کیلوبایت
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۴۰
معصومه رستمی

حضرت زینب (س) در یک نگاه  

نام: زینب
کنیه: ام کلثوم، ام المصائب
القاب: عقیله، عالمه، فاضله
پدر و مادر: امیرالمومنین (ع)و فاطمه زهرا سلام الله علیها
وقت و محل تولد: مدینه 5 جمادی الاول سال 5 یا 6 هجری
وقت و محل وفات: 15 رجب سال 62 هجری دمشق، دو قول دیگر درباره محل دفن حضرت زینب اختلاف است و علاوه بر دمشق، مصر و مدینه نیز گفته شده است.
چکیده فضائل: درک هفت معصوم نخست، محرمیت به همه معصومین، عالمه غیر معلمه بودن، صبر، قافله سالار اسرای کربلا.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۵۶
معصومه رستمی