در مورد . شهید غلامرضا مریم زاده و شهید حسین خرازی
سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۴۰ ب.ظ
دنیا مانند ماری است زهری؛ و مار پوست نرم و رنگارنگی دارد، ولی زیر این پوست زهر کشنده ای وجود دارد. پس، نباید به این دنیا دلبستگی پیدا کنیم. شهید غلامرضا مریم زاده | |
ده ماه بود ازش خبری نداشتیم. مادرش می گفت« خرازی ! پاشو برو ببین چی شد
این بچه ؟ زنده س ؟ مرده س؟» می گفتم«کجا برم دنبالش آخه ؟ کار و زندگی دارم خانوم.
جبهه یه وجب دو وجب نیست .از کجا پیداش کنم؟» رفته بودیم نماز جمعه . حاج آقا آخر
خطبه ها گفت حسین خرازی را دعا کنید .آمدم خانه . به مادرش گفتم.گفت« حسین ما رو می
گفت؟ » گفتم « چی شده که امام جمعه هم می شناسدش؟» نمی دانستیم فرمانده لشکر اصفهان
است. شهید حسین خرازی منبع : خانواده شهید |
۹۳/۰۱/۱۹